سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

چند مسئله فنی در باره سه گانی/محمد رضا راثی پور

سالها پیش در جلسات تفسیر شعر حافظ که توسط مرحوم استاد عابد صورت می گرفت کم و بیش شرکت داشتم.

جلسه به این صورت بود که ابتدا غزلی از حافظ خوانده می شد و شرکت کنندگان در جلسه بترتیب دیدگاهها و استنباطهای خود را در مورد شعر و مضمون آن بیان می کردند و در آخر سر استاد ضمن جمع بندی مطالب نظر خود که بیشتر به  تفسیر سودی بسنوی نزدیک بود  بیان می کرد.در یکی از این جلسات ،یکی از دوستان که تازه کتابهای  صور خیال و موسیقی  شعر را خوانده بود جهد بلیغی داشت که هر بیت را بر مبنای محور عمودی خیال تفسیر کند.نوبت که به جمع بندی استاد رسید فرمودند:

 

البته به هیچ وجه منکر ارزش این کتاب ارزنده و تحقیقی نیستم ولی قبل از همه باید به این نکته توجه داشت که اگر چه دانستن این ریزه کاریها و جزئیات موجب سهولت و افزایش مهارت شاعر می شود ولی هیچ گاه کسی را شاعر نمی سازد.

شما باید به این مسئله توجه کنید که در ابتدا آثار ادبی و چکامه های پارسی سروده شدند و چند قرنی گذشت تا

نظامی عروضی یا شمس قیس آمدند و سعی کردند چهارچوبی برای آئین سرایش و نگارش شعر فارسی تدوین کنند.حتما این حکایت راشنیده اید که روزی رودکی مشغول تماشای گردو  بازی کودکان بود در حین بازی گردوئی خود به خود داخل گودال افتاد و یک از بچه ها فریاد زد

 

غلطان غلطان همی رود تا بن گو

 

رودکی این جمله را موزون یافت و با افزودن سه مصراع دیگر قالب رباعی را ابداع کرد.

 

 .در صورت تسلط کامل بر این مبانی می توان نظمی فنی و قوی تولید کرد ولی متاسفانه قریحه و ذوق خلاقه با آموختن بدست نمی آید.

غرض از ذکر این مطلب مواردی بود که بعد از خواندن برداشتهای دوستانی که در باره سه گانه مطلب نوشته اند  به ذهن من رسید و خواستم  در این اقتراح شرکت داشته باشم

نخست اینکه  هرچند تلاش برای تعریف و بارز کردن ویژگی های سه گانی ممکن است به تشخص و هویت یابی این ژانر جدید کمک کند اما در عین حال نزدیک شدن به آن را مشکل تر می کند.در کل نظر حقیر بر آن است که هرچه وجه تعریف این اثر ساده تر و خلاصه تر باشد امکان اقبال به ان بیشتر خواهد بود و افرادی با هر سلیقه به سمت آن متمایل خواهند شد.حتی طرفداران شعر سنتی و باصطلاح انجمنی می توانند در سه گانی های کلاسیک  طبع ازمایی کند.

خود من در اول با دیدن آثار دوستان و سایقه ذهنی که از خسروانی های اخوان داشتم تصور می کردم این قالب فضائی شبیه به رباعی و حاوی نکته های تعلیمی  و فلسفی مثل رباعیات خیام  خواهد بود اما با پیوستن اوکتای سلامی و دیدن طنز گزنده ایشان که در بعضی موارد بسیار جاافتاده بود همچون:

 

هر روز کلنگ افتتاحی دیگر

کوبند و ندانند که طرح قبلی

آورده به بار افتضاحی دیگر

 

یا

 

می گفت زمان گشت مامور

بیهوده جوان نکن تقلا

من می برمت بهشت با زور

 

 

 

 

 

 دریافتم که این قالب ظرفیتهای کشف نشده ای دارد .لذا باید اگرها و اما ها را کمتر کنیم.همان ناگهانگی و شاعرانگی اگر بدرستی رعایت  شود شرط کمی نیست و وافی به مقصود خواهد بود.

 


 در ضمن کسی که می خواهد ابتدائا در این قالب جدید طبع آزمائی کند با دیدن تعدد اگر ها و اما ها سراغ قالبهای رقیب چون رباعی و دوبیتی می رود و از خیر سه گانی سرائی می گذرد.حال انکه سه گانی یک وجه امتیاز بر رباعی و دوبیتی دارد که موجز تر است و و برخلاف این دو مصراع دوم آن زاید و برای تاکید حرف مصراع دوم نیست.در بسیاری از رباعی ها و دوبیتی ها مصراع دوم نقش کلیدی ندارد و فقط برای تزئین و کامل کردن قالب چهار مصراع آورده می شود.حتی در آثار بزرگان مثلا

 

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

وز بستر عافیت برون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست

تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت (حافظ)

 

 اگر مصراع دوم را حذف کنیم  خللی در معنا ایجاد نمی شود :

 

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

باور نکنی خیال خود را بفرست

تا در نگرد که بی تو چون خواهم خفت

 

یا

 

این کوزه چو من عاشق زاری بودست

در بند سر زلف نگاری بودست

این حلقه که در گردن او می بینی

دستی ست که بر گردن یاری بودست(خیام)

 

که با حذف مصراع دوم هیچ تغییری در محتوا ایجاد نمی شود:

 

این کوزه چو من عاشق زاری بودست

این حلقه که در گردن او می بینی

دستی ست که بر گردن یاری بودست

 

حتی در رباعی های معاصر این ضعف بارز تر است.مثلا شعری از اوکتای*:

 

این کوزه قدیم made in iran  بود

محصول تلاش و کار استادان بود

هرکس که رواج کوزه چینی داد

یا دشمن ملک بود یا نادان بود!

 

که مصراع دوم در این شعر زائد و سست است و با حذف آن شعر بسیار قوی تر می شود :

 

 

این کوزه قدیم made in iran  بود

هرکس که رواج کوزه چینی داد

یا دشمن ملک بود یا نادان بود

 

 


دوم یکی از مزیتهای سه گانی بر دوبیتی و رباعی آزاد بودن دامنه اختیار وزن برای شاعر است.لذا محدود کردن این دامنه محدود کردن مزیتهای سه گانی است.گاها دوستان ایراد می گیرند که حتما باید از وزن کوتاه مثل هفت وزنی که در مثنوی معمول است استفاده شود حال انکه در وزنهای کوتاهی چون بحر خفیف اگر بخواهیم فرم نیمائی سه گانی را به کار بگیریم  امکان شکستن مصراع به نحوی که موسیقی نیز دچار خدشه نشود وجود ندارد. اصولا وزن چیزی جز تکرار هجا ها با یک ترتیب منظم نیست و این در وزنهای کوتاهی چون خفیف هنگام شکستن مصراع به هم می خورد.کما اینکه اگر  در اثار بسیاری از شاعران نیمائی  غور و تفحص کنیم می بینیم کمتر در بحر خفیف شعر واقعا نیمائی با شکستن مصراعها گفته اند و انچه نوشته اند تلفیقی از چهار پاره و مستزاد بوده است:

 

 

قوقولی‌قو، خروس می‌خواند

از درون نهفت خلوت ده

از نشیب رهی که چون رگ خشک

در تن مردگان دواند خون.

می‌تند بر جدار سرد سحر.

می‌تراود به هر سوی هامون.

 

با نوایش از او ره آمد پر

مژده می‌آورد به گوش آزاد.

می‌نماید رهش به آبادان

کاروان را در این خراب‌آباد.

 

نرم می‌آید.

گرم می‌خواند.

بال می‌کوبد.

پر می‌افشاند. 

 

گوش بر زنگ کاروان صداش.

دل بر آوای نغز او بسته‌ست.

قوقولی‌قو، بر این ره تاریک

کیست کو مانده؟ کیست کو خسته‌ست؟


سوم اینکه من از این می ترسم که این ارائه راهکار برای سرودن فرم استاندارد منجر به نوعی فرمولیزاسیون شود و آثاری شبیه به هم ارائه شود درست مثل همان بلائی که سر دوبیتی و رباعی های نوآئین شعر حوزه و ادبیات جنگ آمد و منجر به تولید انبوه شعرهائی شبیه به هم گردید.همانطوری که استحضار دارید در دهه 60 به کوشش جمعی از شعرای حوزه هنری نوآوری و تصویر سازی های جدیدی در قالب رباعی صورت گرفت و آثار فراوانی متاسفانه شبیه به هم و بدون استقلال زبانی هم زمان توسط بیست سی شاعر جوان منتشر شد و حتی کسانی که به عنوان مسئول صفحات ادبی در مجلاتی چون جوانان و اطلاعات هفتگی و.... فعالیت می کردند شاعران مبتدی را تشویق می کردند که در این قالب طبع آزمائی کنند و الگوهای دم دستی موجود در مجلات را به عنوان فرم ایده آل معرفی می کدند.چیزی شبیه کلونینگ که نتیجه اش تولید آثار انبوهی شد که بر مبنای فرمول زدن پاس آبشار ساخته شده بود و عاری از خلاقیت و بهره ذوقی بود.

چند تا عنصر مثبت مثل سپیده، صبح، نور، دریا، باغ، شهیدان  و چند تا عنصر منفی مثل شب،ظلمت،مرداب ،شوره زار ،لاشخوارو مصراع پایانی به عنوان آبشار:

 

هشدار که باغ شوره زاران نشود

بازیچه خیل بی تباران نشود

میراث گرانبار شهیدان هشدار

این خانه نصیب لاشخواران نشود

 

یا

 

 

صحرای خطر گام مرا می خواند                                                                                           

صهبای ظفر جام مرا می خواند                                                                                           

وقت خوش رفتن است هان گوش کنید                                                                                         

از عرش کسی نام مرا می خواند 


در کتاب ارجمند شعر معاصر که توسط ساعد باقری و محمد رضا محمدی نیکو تالیف شده اگر نگاهی به رباعی های منتخب بیندازیم بدلیل شباهت زبان نمی توانیم سراینده اش را حدس بزنیم مثلا:


ما مرغ سحر خوان شگفت آوائیم

خونین پرو بالیم و شفق سیمائیم

در معبر تاریخ چو کوهی بشکوه

صد بار شکسته ایم و پابرجائیم


ای مرد به پای جان چرا زنجیر است

امروز گسل زود که فردا دیر است

در سایه عافیت نشستن تا چند

فردوس به زیر سایه ی شمشیر است


ما دشمن آه و آوخ و افسوسیم

با شوق لبان مرگ را می بوسیم

دریا دریا اگر زما برگیرند

کم می نشویم چونکه اقیانوسیم


گلواژه ی لبیک به لب ها حک بود

از وسعت گامها زمین در شک بود

ای کاش در آن صبح ظفر می دیدی

خورشید به مشت عاشقان کوچک بود


رباعی های بالا به ترتیب از حسن حسینی، سهیل محمودی،قیصر امین پور و قزوه است.حال آنکه رباعی شاعری مثل جلیل صفر بیگی که کمتر به این قید و بندها تعلق دارد فردیت و تشخص خود را دارد


در باره قالب سه گانی نیز باید این تاملات را داشت و نگذاشت آثار شبیه به هم و همه از روی یک نسخه الگو نوشته شود.بلاشک هر کدام از دوستان و عزیزانی که در این قالب بدیع قلم فرسائی می کنند زمانی می توانند جوهر قریحهء خود را نشان دهند و کشف و شهود های خود را  از این مسیر طولانی عرضه دارند که از راههای از پیش تعیین شده و به اصطلاح اتوبانها عبور نکنند و نشان دهند که از راههای دیگری هم می توان به مقصد رسید.

 

اما مهم ترین چیزی که باید در باره سه گانی گفته شود محدودیت های آن است.هرجند مجال کوچک سه گانی به شاعر این امکان را می دهد که با استفاده از یک یا دو عنصر و ایجاد هم نشینی بین آنها اثری بیافریند که ضرورتا از نوعی ایجاز هم بهره می برد درست مثل پرواز منظم کبوتران دست آموز که خواه نا خواه توجه و تحسین خلق را بر می انگیزد  ولی این فضای تنگ و کوچک مظروف مناسبی برای بسیاری از حرفها نیست  این کبوتران دست آموز قدرت پر سودن در اثیر را ندارند.هر قالبی در عین بر خورداری از پاره ای محاسن محدودیتها و معایبی دارد که باید در جای خود استفاده شود.تلاش برای گنجاندن مضمونی که نیاز به شرح و بسط و توضیح دارد در این قالب نتیجه ای جزگنگ نویسی نخواهد داشت.*


شاعر گرامی جناب سید علی میر افضلی در باره این مطلب نظری ارجمند داشتند که خواندنیست:


مطلب قابل تأملی است و من با کلیات آن موافقم. اما در جزییات با شما اختلافاتی دارم. حذف مصراعی از رباعی و آن را به یک سه گانی تبدیل کردن، در صورت شعر امکان پذیر است، اما قدرت القایی آن را کاهش می‌دهد. کسانی که گمان می‌برند ایجاز یعنی حذف تمام زوائد، فقط به حذف کلمات می‌اندیشند. اما با حذف آن کلمات، حس القایی آنها نیز از بین می‌رود. فضای کلی شعر آسیب می‌بیند و به قدرت آمادگی روحی و ذهنی مخاطب برای رسیدن به مفهوم اصلی، لطمه می‌زند. مصراع‌های رباعی علاوه بر القای معنی، القای حس نیز می‌کنند. در مورد آفتهای فرموله کردن سه گانی من با نظر شما صددرصد موافقم. در طول تاریخ رباعی ندیده‌ایم که کتابی یا رساله‌ای در دستور العمل گفتن رباعی تدوین شده باشد. با این حال، 1000 سال تاریخ رباعی شاهد رباعیات عمیق و متنوعی است. پاینده باشید.


نظرات 1 + ارسال نظر
پیام سیستانی دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 11:15 http://psistani.blogfa.com

درود بر جنای راثی پور عزیز

سپاس . نوشته ی ارجمندی بود هر چند بنده نیز با جناب میرافضلی همداستان هستم . شعر کوتاه شعری نیست که با بریده بریده شدن اعضای بدنش بهواهیم آن را کوتاه کنیم . برشی از جهان بلندی ست که با فشرده ترین زبان زندگی می کند . شاید چون اتم و ملکولی اما کامل است . سه کایی / سه گانی و یا سه گاهی و در مجموع شعر سه مصرعی نیمایی توان هایی دارد که تنها در نیمایی بودنش این توان ها افزون و زاینده می شود . وگر نه اگر ما به شکست ووزن نیندیشیم پس از چندی به تکرار می رسیم . در اوزان عروضی توان ماندگاری را ندارد اما اگر همین اوزان را با دیدگاهای نیما گره یزنیم بی تردید شعری خواهد شد که هم شخصیت دارد و هم جان و جهان و زبان و هویت . .....


نمونه راه.....



چشمه بی تاب است.
ماه آیا می رسد از راه ؟

حرف دارد؛ حرف دارد؛ حرف دارد؛ ماه.


ارادتمند شما / پیام سیستانی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد