سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

آسیب شناسی جریان سه گانی/توکل بیلویردی


 

حتما این حکایت سقراط حکیم را شنیده اید که روزی از شاگردانش پرسید کدامتان می توانید تخم مرغی را با انگشت کوچکتان سر پا نگه دارید؟

وقتی کسی جواب نداد در ته تخم مرغ سوراخی به اندازه ء نوک انگشتش ایجاد کرد و تخم مرغ را همین جوری نگه داشت.تا شاگردان اعتراض کردند که ما هم اینجوری بلد بودیم سقراط گفت که بله در فکرتان بلد بودید اما در عمل پیاده نمی کردید.

حکایت سه گانی دکتر فولادی هم بر همین منوال است اما از حق نباید گذشت که پی گیری و جدیت ایشان و تعریف های واضحی که از سه گانی داده دیگر اسم این قالب را به نام دکتر فولادی عجین کرده و توفیقی که ایشان پیدا کرده در جذب شاعران جوان باعث شده که گوی سبقت را از رقیبان برباید لذا سه گانی امروز دیگر یک قالب مطرح در میان قالب های دیگر است و هرگونه مخالفت با آن مخالفت با زمان و تحولات آن است .

هرکس که بنده شرمنده را بشناسد و نیت و هدف بنده را بداند مطمئن است که در این پنجاه سالی که از خدا گرفته ام اگر خواسته ام قضاوتی بکنم و حرفی بزنم ناشی از دوستی و دشمنی و تسویه حساب و نان قرض دادن نیست و چون نانم را به قول گفتنی با عرق جبین و کد یمین بدست می آورم و حد و جایگاهم را می دانم و به آن قانعم لذا از کسی ملاحظه ای ندارم.

بی ملاحظه بودن هر عیبی که داشته باشد حسنش این است که هر چه در دلت داری بیرون می ریزی و طرف مقابل هم از اول حساب کارش را می کند و انتظار تعارف و مداهنه از تو ندارد.

همین تعارف آمیز بودن مناسبات و همچنین انتقاد ناپذیر بودن دوستان سبب می شود که خیلی از حرفها و انتقادها گفته نشود  و بعدها به آن برسند و این اصلا شرط دوستی واقعی نیست که در زمان خود به نکته ای که به نظرت درست می رسد اشاره نکنی و به اصطلاح عیب ها نگوئی.

 

بنده هم چون به جناب دکتر فولادی و حلقه دوستان سه گانی سرا ارادت کامل دارم دوست دارم بعضی مسائل را که به نظرم مشکل ساز می آید بدون تعارف در میان بگذارم.حالا یا من اشتباه می کنم که می توانند مرا از اشتباه در بیاورند و یا درست می گویم که در این صورت نباید با حرف درست اگر و اما گفت.

 

آن طوری که بنده متوجه شده ام جریان سه گانی 5 ساله شده است و 5 سالگی خود را جشن گرفته است.عده زیادی از شاعران جوان هم جذب این قالب شده اند اما اثری از شاعران قوی و طراز اول در این حلقه نمی بینم.البته انها هم حق دارند.

آنهائی که شهرت خود را با دود چراغ خوردن و تلمذ در محضر اساتید بدست آورده اند مشهور شدنشان آسان نبوده ، چرا باز بروند زیر علم یک شاعر دیگر سینه بزنند.ایا خود دکتر فولادی اگر بود چنین می کرد؟جواب روشن است.پس این یک حقیقت!تا شاعران طراز اول به سراغ سه گانی نروند و شاگردان و ابواب جمعی خود را به سه گانی ترغیب نکنند رشد سه گانی فقط محدود به شاعران جوان خواهد بود .

 

حقیقت دوم اینکه در غیاب شاعران طراز اول، می مانند شاعران جوان و متوسط.خب ، اگر در یک کلاس سطح نمره پائین باشد و عدهء زیادی نمره قبولی نگیرند، کسی که 11 گرفته می شود شاگرد اول.متاسفانه شاگرداول های سه گانی همران نمرات ناپلئونی هستند.یعنی حلقه سه گانی درست می شود مثل یک انجمن ادبی سنتی .

یک شاعر متوسط که فقط چون موهایش سفید شده استاد است و نو آموزان را با دانش و سواد متوسط خود راهنمائی می کند.مثلا می فرماید:

برای هفته بعد این بیت را به اقتراح می گذارم:

 

دوست دارم  تا  ببوسم روی زیبای ترا

جان فشانم تا ببیم چشم شهلای ترا

 

هفته بعد شاگردان بعد کلی هن و هن و روغن سوزی بیایند و یک یک بگویند:

 

هر قّدّر گشتم نجستم در جهان تای ترا

عشوه ء عابد فریب و قد رعنای ترا

آن یکی بگوید:

 

کس نگیرد در خیال و خاطرم جای ترا

بوسه باران می کنم من مقدم پای ترا

 

و الی آخر....

 

همین روال و همین منوال در کارگاه سه گانی تکرار می شود.شعرهائی مطرح می شود که واقعا جای کار دارد.نظرهای ضعیف و عجیب و غریب ابراز می شود و کسانی نام استاد می گیرند که من با همه بی سوادیم شک می کنم.

خدا شاهد است که قصد جسارت به کسی را ندارم ولی اخر چطور می شود نوشته سستی را

 

تمجید کنند  .نمی خواهم اسم کسی را ببرم که خدای ناکرده دلگیر شود..نتیجه این می شود که خواه نا خواه کسانی که چیزی بلد هستند دل زده می شوند از این محیط.بخدا همه دنبال نام و نشان نیستند  و قصد ثبت و یا شراکت با کسی را ندارند.اصلا گاها در خود سیولیشه هم دعوای من با سردبیر در این مورد بوده است که شما به عنوان سردبیر باید تکلیفت را با خودت روشن کنی.نمی توانی با همه دوست باشی و راضی نگه داری.اصلا ذهنیت یا همه با من یا همه برمن ایرانی به تو این اجازه را نمی دهد.اگر اسمت را منتقد و شاعر گذاشته ای بیا و موضع گیری کن.

تو که می گوئی اگر از کاری خوشم نیامد اصلا در باره اش بحث نمی کنم طرف این بحث نکردن را می گذارد به حساب بی نقص بودن.

من ذره ای تردید در حسن نیت وبلاگ نویسان سه گانی ندارم.دوستانی که وبلاگ برای نقد سه گانی ترتیب دادند و کارهای هم دیگر را نقد می کنند.اما کارهای ضعیف برای نقد انتخاب می شود.حرفهای تکراری که در هر نقد مطرح می شود نتیجه اش تولید کارهای انبوه  مشابه است که ممکن ست در اول تازگی ها و زیبائی هائی داشته باشد اما بعدا سبب دل زدگی می شود.

انحطاط سبک ها هم زمانی رخ می دهد که یک کار پیش پا افتاده و سهل الوصول باشد.بولله اگر در سال فقط ده سه گانی بعله فقط ده سه گانی زیبا و بیاد ماندنی تایید شود بیسار ارزشش بیشتر از صد تا سه گانی است.

با کلمات بازی نکنیم.همه استاد نمی شوند.برای استاد بودن دود چراغ باید بخوریم.پیش اساتید فن باید دو زانو بنشینیم و تلمذ کنیم.این رویه فقط متوسط پروری ایجاد می کند.امید وارم کسانی که خود را حادثه ای در ادبیات می دانند از حرف من ناراحت نشوند ولی نقد تعرف سرش نمی شود.

حقیقت سوم در مورد سه گانی های سپید است که فکر می کنم بر خلاف نوع کلاسیک و نیمائی سه گانی مستقل نیست  و خودش را نمی تواند از هایکو یا کاریکلماتور متمایز کند.همین که س سطر زیر هم نوشته بشن که نشد مشخصه.حالا گیرم که ناگهنگی و ترتنگی هم به عنوان خصلت اون در نظر بگیریم ولی یک جای کار می لنگد و ان هم این است که مرزش با هایکو و کاری کلماتور یا شعر سپید کوتاه مشخص نیست.

مثلا چند کلمه باشد یا توصیفی باشد یا تصویری باشد یا ...اگر روی این قسمت کار شود این نقطه ضعف سه گانی هم بر طرف می شود.

توجه به انتقاد جریان های رقیب به نظر من می تواند نکات ابهام و ضعفها را البته اگر باشد بر طرف کند و حرفی و سخنی برای کسی نماند.اگر بتوانیم یک تریبون گفتگوی دو طرفه برای مخالفین و موافقین سه گانی ایجاد کنیم می توانیم در فضائی دوستانه و بدون سنگ پرانی حرفهایمان را بزنیم .کار شاعران و ادبیات چی ها با قلم و خود کار است و جز این انتظار نمی رود.

نظرات 2 + ارسال نظر
پیام سیستانی دوشنبه 8 تیر 1394 ساعت 16:51 http://psistani.blogfa.com

درود بر عزیز دلم توکل

نوشته ی ارجمند شما را در باره سه پاره سرایی خواندم . در مورد سه پاره های سپید چنان که به درستی نیز نوشته ای نام سه پاره نهادن آن هم از گونه شعر نیمایی بیشتر به شوخی و سرگرمی می ماند تا سخنی جدی ..بیشتر گویا برای یار جستن است تا شعر . این که چرا بیشتر شاعران جدی به این گونه شعر روی خوش نشان می دهند پیش از آنی که محصول توانایی و یا نا توانی ثالب باشد محصول سخنان شورمنشانه ای ست که برخی از سه پاره سرایان بی آن که به خسارت هایش بیندیشند / خواسته یا ناخواسته / می نویسند . سه پاره بی وزن چنان است که ما بگوییم دوبیتی بی وزن و هر جا دوبیت شعر و یا سخنی را یافتیم به ناگهان برای دلخوشی دیگران بگویم عجبا , عجب دوبیتی زیبایی سروده ای و این نوع دوبیتی شما خودش سبکی ست و از فردا شما صاحب سبک شوی. یا رباعی . شخصیت رباعی و دوبیتی در وزن و زبانش است نه در دو بیت بودنش , مگر این که صاحب سخن شناخت اندکی هم از شخصیت و زبان قالب دوبیتی نداشته باشد .

در باره سه پاره سرایی گفت و گویی در زیر نوشته ی آسیب شناسی شعر کوتاه ایران در جریان است و اگر شما هم در این گفت و گو شرگت کنید بر ما منت گذاشته اید . بیش از این در باره سرنوشت سر درگم سه پاره سرایی سخن نمی گویم .

ارادتمند شما / پیام سیستانی

سلام دوشنبه 1 تیر 1394 ساعت 11:24 http://www.alirezafouladi.blogfa.com

درود استاد بیلویردی عزیز.
طاعات قبول.
خواندم و بسیار استفاده کردم.
قطعا چراغ راه است این نوشتار.
حرف حق را باید پذیرفت.
زنده باد.گل گل گل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد