سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

چند شعر کوتاه از "عدنان الصائغ"/زهرا ابو معاش

این شاعر معاصر در سال 1955 در شهر کوفه عراق به دنیا آمد. او در سال 1993 مجبور به ترک زادگاهش شد و پس از اقامت در چند کشور بالاخره در کشور سوئد اقامت گزید و تا کنون نیز در آنجا اقامت دارد . وی در سال 1996 موفق به دریافت جایزه "هلمن همت" در نیویورک گردید . این جایزه ی ابداع و آزادی بیان ، هر سال به کسانی تعلق می گیرد که به خاطر نویسندگی مورد آزار و پیگرد قرار می گیرند. او همچنین برنده جایزه جشنواره بین المللی شعر روتردام در سال 1997 شد . دیوانهای شعری زیادی از این شاعر چاپ و شعرهای زیادی نیز به زبانهای سوئدی،انگلیسی، هلندی و اسپانیایی ترجمه شده است .

در اینجا چند شعر کوتاه را از این شاعر ، به همراه ترجمه فارسی می خوانیم. لازم به توضیح است که ترجمه تحت اللفظی نیست و گاه به اقتضای معنای شعر ، کمی جابجایی در واژه ها صورت گرفته است بی آنکه به مفهوم کلی شعر آسیبی وارد شود.

 

1-    عبق :

أزهارُ الشبّو

تتسلّلُ – کلَّ مساءٍ

إلى غرفتکِ

تسرقُ رائحةَ جسدکِ

وتعودُ إلى الحدیقة

بخطى متوجسةٍ

لئلا تشی بها الأزهارُ النمّامة

ترجمه : عطر آگین

گلهای شب بو

هرشب پنهانی ،

به اتاق خوابت می آیند

عطر تنت را می ربایند

و پاورچین پاورچین ،

به باغچه برمی گردند

مبادا گلهای سخن چین رازشان را آشکار سازند !

 

2-    حریة

قبل أن یکملَّ رسمَ القفصِ

فرَّ العصفور

من اللوحة

ترجمه : آزادی

پیش از انکه کشیدن طرح قفس را تمام کند ،

گنجشک

از تابلو گریخت ..

 

3-    خلود

تشیخ الورود

و تذبل

و لکنها ..

سوف تترک فوق یدی

عطرها و تموت..

 

ترجمه : جاودانگی

گلها پیر می شوند

می پژمرند

اما..

عطرشان را بر روی دستانم جا می گذارند

سپس می میرند..

 

4-    قصائد البحر (1) 

مالی أبحثُ عن البحر

و هو بین أصابعی

أقصدُ : شعرکِ

 

ترجمه : قصیده های دریا (1)

مرا چه می شود که به دنبال دریا می گردم ؟

حال آنکه دریا در میان انگشتان من است :

گیسوانت !

 

5-      قصائد البحر (2)  

من أجلِ أن لا یصاب البحر

بالإحباطِ

حین تهجرهُ المراکبُ

تعلّمَ – مثلی – أن یغطی جراحاتهِ

بزبدِ النسیانْ

ترجمه : قصیده های دریا (2)

دریا آموخت که چون من ،

زخمهایش را

با کف فراموشی بپوشاند

تا مثل من

دچار ناکامی و یأس نشود

هنگامی که کشتیها و زورقها او را ترک می گویند ..

 

6-       قصائد البحر (3)

عندما لم یرنی البحر ،

ترک لی عنوانه :

زرقة عینیک ...

..و غادرنی

 

ترجمه : قصیده های دریا (3)

هنگامی که دریا دیگر نتوانست مرا ببیند ،

آدرسش را برایم نوشت :

آبی چشمان تو..

آنگاه مرا ترک کرد و رفت...

 

7-     

ماذا یحدث

فی شکل العالم ؟!

ماذا یحدث لو...!

بدلا من أن تزرع فی صدری طلقة

تزرع ..

فی قلبی..

وردة.....!؟

 

ترجمه :

راستی ،

دنیا چه شکلی می شد اگر ،

به جای اینکه در سینه ام گلوله ای بنشانی ،

در قلبم ..

گُلی ..

می کاشتی ...!؟

 

8-      

من قال ان الفرح طائر قلق

لا یستقر علی غصن ؟

ها هو غصن حیاتی

ممتلئ بالعصافیر المیتة !

 

ترجمه :

چه کسی گفته که شادی پرنده ای نگران است

که بر روی هیچ شاخه ای آرام نمی گیرد ؟

این شاخه ی زندگی من است

پر از گنجشکهای مرده !

 

9-     

کثرة الطعنات

وراء ظهری ،

دفعتنی کثیرا الی الامام ...

 

ترجمه :

چه بسیار ،

مرا به سمت جلو کشانده است ،

دشنه هایی که از پشت خورده ام !

 

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهتاب شنبه 16 مرداد 1400 ساعت 21:20

سلام خانم ابومعاش، واقعا لذت بردم، امکان داره این شعر از عدنان الصائق رو هم ترجمه کنید.

معادلةٌ صعبةٌ
أن أبدّلَ حلماً، بوهمٍ
وأنثى، بأخرى
ومنفى، بمنفى
وأسألُ: أین الطریق؟



#عدنان_الصائغ

فریبرز چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 16:43

خانم ابومعاش
با درودها. آفرین! عالی بود! گزینشی بسیار بجا و تحسین بر انگیز.

النا پنج‌شنبه 21 آبان 1394 ساعت 08:48 http://elenaah.blogfa.com/

سلام خانم ابومعاش
شعرهای زیبائی از شما خواندم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد