این شاعر معاصر در سال 1955 در شهر کوفه عراق به دنیا آمد. او در سال 1993 مجبور به ترک زادگاهش شد و پس از اقامت در چند کشور بالاخره در کشور سوئد اقامت گزید و تا کنون نیز در آنجا اقامت دارد . وی در سال 1996 موفق به دریافت جایزه "هلمن همت" در نیویورک گردید . این جایزه ی ابداع و آزادی بیان ، هر سال به کسانی تعلق می گیرد که به خاطر نویسندگی مورد آزار و پیگرد قرار می گیرند. او همچنین برنده جایزه جشنواره بین المللی شعر روتردام در سال 1997 شد . دیوانهای شعری زیادی از این شاعر چاپ و شعرهای زیادی نیز به زبانهای سوئدی،انگلیسی، هلندی و اسپانیایی ترجمه شده است .
در اینجا چند شعر کوتاه را از این شاعر ، به همراه ترجمه فارسی می خوانیم. لازم به توضیح است که ترجمه تحت اللفظی نیست و گاه به اقتضای معنای شعر ، کمی جابجایی در واژه ها صورت گرفته است بی آنکه به مفهوم کلی شعر آسیبی وارد شود.
1- عبق :
أزهارُ الشبّو
تتسلّلُ – کلَّ مساءٍ
إلى غرفتکِ
تسرقُ رائحةَ جسدکِ
وتعودُ إلى الحدیقة
بخطى متوجسةٍ
لئلا تشی بها الأزهارُ النمّامة
ترجمه : عطر آگین
گلهای شب بو
هرشب پنهانی ،
به اتاق خوابت می آیند
عطر تنت را می ربایند
و پاورچین پاورچین ،
به باغچه برمی گردند
مبادا گلهای سخن چین رازشان را آشکار سازند !
2- حریة
قبل أن یکملَّ رسمَ القفصِ
فرَّ العصفور
من اللوحة
ترجمه : آزادی
پیش از انکه کشیدن طرح قفس را تمام کند ،
گنجشک
از تابلو گریخت ..
3- خلود
تشیخ الورود
و تذبل
و لکنها ..
سوف تترک فوق یدی
عطرها و تموت..
ترجمه : جاودانگی
گلها پیر می شوند
می پژمرند
اما..
عطرشان را بر روی دستانم جا می گذارند
سپس می میرند..
4- قصائد البحر (1)
مالی أبحثُ عن البحر
و هو بین أصابعی
أقصدُ : شعرکِ
ترجمه : قصیده های دریا (1)
مرا چه می شود که به دنبال دریا می گردم ؟
حال آنکه دریا در میان انگشتان من است :
گیسوانت !
5- قصائد البحر (2)
من أجلِ أن لا یصاب البحر
بالإحباطِ
حین تهجرهُ المراکبُ
تعلّمَ – مثلی – أن یغطی جراحاتهِ
بزبدِ النسیانْ
ترجمه : قصیده های دریا (2)
دریا آموخت که چون من ،
زخمهایش را
با کف فراموشی بپوشاند
تا مثل من
دچار ناکامی و یأس نشود
هنگامی که کشتیها و زورقها او را ترک می گویند ..
6- قصائد البحر (3)
عندما لم یرنی البحر ،
ترک لی عنوانه :
زرقة عینیک ...
..و غادرنی
ترجمه : قصیده های دریا (3)
هنگامی که دریا دیگر نتوانست مرا ببیند ،
آدرسش را برایم نوشت :
آبی چشمان تو..
آنگاه مرا ترک کرد و رفت...
7-
ماذا یحدث
فی شکل العالم ؟!
ماذا یحدث لو...!
بدلا من أن تزرع فی صدری طلقة
تزرع ..
فی قلبی..
وردة.....!؟
ترجمه :
راستی ،
دنیا چه شکلی می شد اگر ،
به جای اینکه در سینه ام گلوله ای بنشانی ،
در قلبم ..
گُلی ..
می کاشتی ...!؟
8-
من قال ان الفرح طائر قلق
لا یستقر علی غصن ؟
ها هو غصن حیاتی
ممتلئ بالعصافیر المیتة !
ترجمه :
چه کسی گفته که شادی پرنده ای نگران است
که بر روی هیچ شاخه ای آرام نمی گیرد ؟
این شاخه ی زندگی من است
پر از گنجشکهای مرده !
9-
کثرة الطعنات
وراء ظهری ،
دفعتنی کثیرا الی الامام ...
ترجمه :
چه بسیار ،
مرا به سمت جلو کشانده است ،
دشنه هایی که از پشت خورده ام !
سلام خانم ابومعاش، واقعا لذت بردم، امکان داره این شعر از عدنان الصائق رو هم ترجمه کنید.
معادلةٌ صعبةٌ
أن أبدّلَ حلماً، بوهمٍ
وأنثى، بأخرى
ومنفى، بمنفى
وأسألُ: أین الطریق؟
#عدنان_الصائغ
خانم ابومعاش
با درودها. آفرین! عالی بود! گزینشی بسیار بجا و تحسین بر انگیز.
سلام خانم ابومعاش
شعرهای زیبائی از شما خواندم