سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بازگشت / جاوید محمدی

http://s3.picofile.com/file/8217623626/javid.jpg

 

 

آه ، ای دریای طوفان کیش !

عاقبت روزی

باز خواهم گشت

سوی مرداب نجیب خویش.

تو نمی دانی چه ذوقی دارد ای دریا

انتهای خویش را در ابتدای خویش سر کردن !

 

 

با توام ای آبی مغرور !

در گریز از تو

من مصبّ خویش را گم کرده ام ، باور کن ای دریا

خسته ام ازتو

خسته از تشویش ، از تردید ، از تعقیب

از خیالی تیز و خونین

         ــ آن زمان که کوسه هایت بر نحیف لاغرم چشم طمع دارند ــ 

آن زمان که برسرمن تورها  تهدید می بارند

آن زمان که بر گلویم مرگ قلابی می اندازد

خسته ام ، آری .

 

 

روزگاری در دل مرداب پیری خانه ای آرام و یارانی نجیب و مهربانم بود ؛

از تو هم آبی تر ای دریا

آسمانم بود .

نه خبر از مرغ دریایی

نه نشان از کو سه و دشمن

و نه پیغامی ز تورانداز

باله هامان عشق یاری داشت

عشق هامان پایداری داشت

هرکه بهر خویش کاری داشت .

لیک صد افسوس !

ساده و خوش باور و غافل

از اوان کودکی وصف تو را بیچاره مادر خواند درگوشم

سال ها ذهن مرا افسون آبی رنگ تو پرکرد

عاقبت گفتم که بی شک رفت می باید.

راه افتادم .

رودها و پیچ و تاب و آبشار و صخره ها با عشق تو طی شد .

دل به جریان سریع رودخانه داده بودم که به ژرفای تو افتادم

پیش خود گفتم که دیگر شادم و آزاد

وای ، اکنون ماهی خُرد و نحیف آرزوها داده بر بادم .

باتو هستم ، با تو ای صیاد !

 

 

آی  گیسو آبی پرموج وحشت زا !

حال بر خون دل خود می خورم سوگند

زین وسیع مرگ و بی برگی ، ازاین غمدشت

گر مصبّم را بیابم باز

سوی مرداب نجیب خویش

باز خواهم گشت .

 

                                             آبان 75

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد