سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

زادروز عبدالحسین زرین‌کوب، مردی از کوچه‌ی رندان



بسیاری از اهل مطالعه‌ی تاریخ و کتاب‌های تاریخی نام کتاب «دو قرن سکوت» را شنیده‌اند. این کتاب سرگذشت ایران در دو سده‌ی اول پس از سیطره‌ی اعراب بر ایران است. نویسنده‌ی این کتاب دکتر عبدالحسین زرین‌کوب ادیب و تاریخ‌نگار و منتقد ادبی ایران معاصر است.عبدالحسین زرین‌کوب در ۲۷ اسفندماه ۱۳۰۱ در شهر بروجرد به دنیا آمد. 


او در سال ۱۳۲۷ به عنوان دانشجوی رتبه‌ی اول دانشگاه فارغ‌التحصیل شد و سال بعد وارد دوره‌ی دکترای رشته‌ی ادبیات دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۳۴ از رساله‌ی دکترای خود با عنوان «نقدالشعر، تاریخ و اصول آن» که زیر نظر بدیع‌الزمان فروزانفر تالیف شده بود با موفقیت دفاع کرد. پس از کسب مدرک دکترا، زرین‌کوب به دعوت فروزانفر برای تدریس در دانشکده‌ی علوم معقول و منقول دعوت به کار شد که در سال ۱۳۳۵ با رتبه‌ی دانشیاری کار خود را در دانشگاه تهران آغاز کرد.


علی دهباشی در مورد حضور زرین‌کوب در دانشگاه تهران و اساتید آن دوره‌ی دانشگاه می‌گوید: «دکتر زرینکوب در دوره‌اى براى تحصیل در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران قدم نهاد که هنوز استادان بزرگ زبان و ادبیات فارسى همچون بدیع‌الزمان فروزانفر، ملک‌الشعراى بهار، عباس اقبال آشتیانى، و… در قید حیات بودند. در واقع ویژگى خاص این گروه آن بود که جملگى بلاواسطه دانش‌آموخته مدارس سنّتى و لاجرم بر مباحث و مبانى سنّتى ادب ایران که علاوه بر لغت و معانى و بیان و بدیع با علوم دیگر از قبیل حکمت، تصوّف، و قرآن و حدیث سخت آمیخته است، مسلّط بودند. با اینهمه آنچه بیش از همه با ادبیات کهن ایرانى و بویژه نثر فارسى پیوند خورده، تاریخ است. همین رابطه تنگاتنگ است که موجب خلق شاهکارى عظیم چون شاهنامه گردیده که هم تاریخ است و هم ادب، یا تاریخ بیهقى که آکنده از ظرائف و توصیفات متعالى ادبى و همچنان از بهترین نمونه هاى نثر نویسى فارسى است. و در پرتو همین سنّت بود که استادان نامدارى چون قزوینى، تقی زاده، فروغى، نفیسى، عباس اقبال و… جملگى در هر دو زمینه ادب و تاریخ برجسته شدند و همچنان پیوستگى این دو معنا را در بستر هویت فرهنگى ایران زمین حفظ کردند.» زرین‌کوب از سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۴۹ در آمریکا به عنوان استاد مهمان به تدریس علوم انسانی در دانشگاه‌های کالیفرنیا و پرینستون پرداخت. 


دکتر عبدالحسین‌ زرین‌کوب در ۲۴ شهریور ۱۳۷۸ در تهران درگذشت.




دل نوشته/دکتر علی اکبر قنبر پور

روزگاری خانم سوسن شریعتی گفته بود خوبی در ایران مخاطب خود را از دست داده است. وشاملو در دوران خلاقیت آتشین اش در دوران

 کتاب جمعه حدس زده بود که : عشق را در نهان خانه دل پنهان باید کرد(نقل به مضمون)در آن دوران خام شکل گیری یک بیماری جانفرسای در غریو پرهیاهوی اجتماعی:در یک جانب توده ای ها واکثریتی ها آویزان به سوسیالیسم واقعا موجود اتیوپی وافغانستان را جمهوری دموکراتیک خلق می نامیدند وهر انتقاد هر چند نرم از اردوگاه سوسیالیسم موجود رامارک " وابسته به سیا" می زدند.خط سه ها یکجوری سرگرم پیدا کردن موعود گم شده بودند وتوفانی ها آلبانی را کعبه می ساختند.جلال الدین فارسی از اقتصاد اسلامی سخن ها می گفت و...وامروز تنها سرود تلخ شاملوست که در کرانه زندگی میدرخشد وآنهمه در دسترسی  موعود هاحتی از ذهن صاحبان آن سخنها نیزحذف شده است.سرعت زمانی این تغییر بسیار شگفت انگیز است بقول اکتاویو پاز سرعتش کرختی زاست.

لانه ی بهار/سعید سلطانی طارمی


گنجشک ماده،

آمد کنار پنجره: جیک جیک جیک

اینجا برای لانه چطور است؟ 

گنجشک نر،

پرهای گردنش را بم کرد

با اخم گفت:

انگار امن نیست

حس می کنم که گربه ی گستاخی

بر چارچوب پنجره چنگول می زده...


گنجشک ماده،

پرواز کرد و رفت

توی شکاف تیرچه ای زیر سقف ماه: 

جیک جیییک، جیییییک، جیییییک

اینجا برای لانه چطور است؟

گنجشک نر،

خود را تکاند و بال به هم زد

و با غرور گفت:

خوب است و مطمئن

یک سال با زن جدا شده ام اینجا....



گنجشک ماده،

ناگاه پر کشید

از پارک ها و باغچه ها رد شد

از دره ها گذشت

رفت و نشست روی بوته ی ازگیلی

پرهای گردنش را

با ناز زیر کرد: 

جیک جیک، زود باش

چوب ظریف

خاشاک نرم

و پنبه ی لطیف

......

گنجشک نر

مانند موش آب کشیده: 

جیک جیک چشم!

ای یار!

منظور من فقط...


گنجشک ماده،

چتر دم معطر خود را وا کرد

جیک جیک بجنب

خاشاک و مو بیار

چیزی درست زیر گلویم

بی تاب است

و جیک می زند:

و جیک می زند: 

و جیک می زند: 

آمد بهار 

          یار! 

بهار آمد.

۹۴/۱۲/۳

زمزمه ی نوروزی/محمد علی شاکری یکتا

نو سروده ای،

همراه با شادباش نوروزی تقدیم به همه ی یاران و آشنایان.

*


**

نوروز می رسد

آذرگشسب جاودانگی

این زایش خجسته ی عشق

گرمای شوکت و کرامت انسان

همچون هزاره های زمین

روییدن دوباره ی آن سرو کاشمر.*


آه ای سپیده ی البرز!

سیمرغ شعر من

در تابش شکوه تو پرواز می کند.


#محمد_علی_شاکری_یکتا

نوروزانه/سید علی میر افضلی



چون ابر به نوروز رخ لاله بشُست

برخیز و به جام باده کن عزم درست

این سبزه که امروز تماشاگهِ توست

فردا همه از خاک تو برخواهد رُست.


خیام نیشابوری

در گذشتۂ 526 ق.


ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست

بی بادۂ گلرنگ نمی‌باید زیست

این سبزه خود امروز تماشاگه ماست

تا سبزۂ خاک ما تماشاگه کیست؟

..


صحرا رخ خود به ابر نوروز بشُست

وین دهر شکسته‌دل، به نو گشت درست

با سبز خطی، به سبزه‌زاری، می خور

بر یاد کسی که سبزه از خاکش رُست.


منسوب به خیام


از سه رباعی بالا، فقط رباعی نخست احتمال بسیار دارد از خیام باشد. دو رباعی دیگر را بعدها دیگران از روی رباعی اولی ساخته‌اند و از خیام نیست. 


منابع:

مونس الاحرار، ج 2، ص 1145؛ 

طربخانه، ص 76

●●



"چهار خطی"

https://telegram.me/Xatt4