سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

من نقشه ای دارم/محمد علی شاکری یکتا





نوسروده ای از دفترچاپ نشده ی" سرگردانی در آینه های شکسته"


**


من نقشه ای دارم

.........

در نقشه ی من مرزهایی هست

مرز جنون ،

سرحد خون آلود

در شهرهای نقشه ی من جمعه بازاری

با دکه هایی مملو از سرمایه و سوداست

باید گزارش های شهرم را میان کاغذ شبنامه ای پیچید

شب ،

نامه ای پیچید.

باید گزارش داد

آفاق ظلمت

جاده های روشنایی را

درکام خود برده است

دنیای چالش های مرگ و زندگی اینجاست.

انسان ،

میان توده ی خاکستر خود ،

سرد و افسرده ست

هر روز با هُرّای آوارهزاران خانه می افتد به خاک و خون.


هر روز می خشکد هزاران جنگل و

هر روز می پوکد هزاران کوه

خمپاره می بارد به جای خنده بر اندام گندمزار.


من نقشه ای دارم

در لا به لای کهنه تاریخی.

اینک چه جنجالی!!

بوی جنون می آید از کشتارگاهی بی در وپیکر

در صفحه ی تاریخ من

در گوشه ای انگار، جنگ بزرگ دیگری برپاست.


آرایش فوجی

که رنگ و رویشان ،

چون صورتک های دغل زیباست

از پشت هرلبخندشان دریای خون پیداست

در گوشه ای

سرکرده ای از جنس بت های مقوایی

خوش کرده جا بر تختگاه و بر نمی خیزد

آدم نمایی زشت و هرجایی

در سایه اش

ابری به خاک سرزمین

یک قطره باران هم نمی ریزد.


یک روز بامن شاعری می گفت

اما دراین آفاق حیرانی

این لحظه ی سردرگریبانی

هر لب به نجوایی

هر دیده خورشید ی

در دست هر کودک

آیینه ای از جنس دانایی

تابیده بردیوارهای سخت تو در تو

نور امید از روزگاردیگری دارد

بارانی از سرزندگی

از چشم هرنوباوه می بارد.


لبخند تلخی بر لبم ماسید

وفتی که می دیدم

من نقشه ای دارم

در کهنه تاریخی که اوراقش

گنگ است و ناخواناست.


اول اسفندماه 1394


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

توضیح : عنوان، جزو متن شعراست.اینگونه عنوان بندی را از شعرهای جوزپه اونگارتی شاعر ایتالیایی آموخته ام.



نظرات 1 + ارسال نظر
راثی پور پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1395 ساعت 19:02

سلام استاد

شعر زیبائی بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد