سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

دلقک/اقبال مظفری


دلقک آرام از میان بقچه ای متروک

همچو سال پار یا پیرار

دربدر دنبال خرت و پرت خود می گشت

و لباسی را که میراث ِ عزیزش بود

می سُترد آز آن غبار کهنگی ها را.


رنگ، رنگ ِ تیره تصویری دوباره در نگاهش ریخت

آه...! تصویری ز سال پیش یا شاید هزاران سال...

رنگ ِ تاریکی که شاید سال ها با آن

بی غم و خوشحال

در میان کوچه ها ارباب را می جست.


عید در ره بود

تا دوباره جامه ها را دید

تلخ چون یک شاخه حنظل پاره ای خندید

زنده شد بار دگر هر چیز با او مرده بود ،‌ آنگاه

جامه ها را با سیاه ِ بغض خاموشی

در گلو برچید.


آن شب و شب های دیگر نیز

غرق در رؤیای فرداها

روز ِ نو،‌ نوروز

در امید شادی فردای آدم هاست

شعرکی چند از میان ِ‌گرد یاد خویش

می کند پیدا

پای می کوبد/ شعر می خواند

هستی خود می تکاند از غبار تیره روزی ها

چارقی، زنگوله ای، سازی

دلقکانه شعر و آوازی.


برق امیدی نه در چشمش

گرد لبخندی نه بر لب ها

می زداید زنگ از زنگوله های خویش

تیره می سازد سر و رویش

می تکاند ریش...

می نهد پا در میان کوچه ها آرام

می رود سر در گریبان هرکجا، هر سو

تا کجا آواز تلخش را بود فرجام؟


کرمانشاه- زمستان 1355

#اقبال_مظفری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد