سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

ملاحظاتی در مورد یوسف و زلیخای فردوسی / رضا همراز


شک و تردیدی در این نیست که حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی یکی از بزرگان ادب پارسی می باشد که با بر جا گذاشتن شاهنامه خویش حق بزرگی به گردن تاریخ ادبیات فارسی دارد . تاکنون در مورد این شاهکار بی بدیل دهها جلد کتاب ؛ صدها عنوان مقاله و چندین کنگره در اقصی نقاط دنیا خصوصا مناطقی که به زبان فارسی تکلم می نمایند صورت گرفته و رازهای چندی گفته شده . متاسفانه از چه رو در مقابل این کتاب رشک انگیز ؛ مثنوی دیگر فردوسی با عنوان یوسف زلیخا در طاق نسیان و فراموشی نهاده شده و بزرگان چندی از کنار آن گذشته اند . 

حتی عده ای نیز پا فراتر نهاده آن را منسوب به فردوسی دانسته اند ! نیک می دانیم که فردوسی در این مثنوی خود از گفته های قبلی نادم گشته و تاریخی را که به اصطلاح تاریخ ایران نام نهاده بود شجاعانه پرده از چهره آن برداشته و حقایق چندی را به نظم کشید . این بود که بعضی ها آن را به فردوسی انتساب کردند ! در حالی که با غور به تاریخ ثابت گردیده که این مثنوی زیبا نیز از آن فردوسی می باشد که دلایل چندی نیز در دسترس است .  علاقه  راقم به این مثنوی زمانی اوج گرفت که چاپ جدیدی از این مثنوی توسط دکتر حسین صدیق به بازار نشر ارائه گردیده بود که سرو صدای زیادی به همراه داشت ! تو گویی این کتابی ضاله بود که بعضی ها یارای دیدن آن را نداشتند ! تاجایی که گویا ناشر را مجبور کردند بعد از چاپ کتاب که کم کم پخش می شد کلمه منسوب را به روی جلد حک کند که این کلمه نیز با رنگی متفاوت در روی جلد خود بسیار گویا بود ! به قول نویسنده جوان مهندس  محمد صادق نائبی " شاعر بزرگی چون فردوسی دو بار مظلوم واقع شد . یکبار با سرودن شاهنامه که در دربار غزنوی مظلوم شد و یکبار با سرودن یوسف و زلیخا که در دربار حکومت نژاد پرست  و متعصب پهلوی مظلوم ماند. اثر ادبی و اخلاقی و مذهبی یوسف و زلیخای او شاید 3 الی 4 سال روی آن زحمت کشیده بود ؛ پس از وفاتش به فراموشی سپرده شد و تنها معدود شاعرانی از آن مطلع بودند " نگارنده این سطور در حین مطالعات خود به یادداشتهایی در این زمینه برخورد کرده که حیفش آمد آنها را تقدیم شما بزرگواران ننماید . ناگفته نگذاریم که این یادداشتها در مقدمه کتاب چاپی دکتر صدیق و مقالاتی که یا در اینترنت ارائه شده یا در بعضی از مقالات نیامده اند . 

مولانا محمد علی صائب تبریزی ( اصفهان 1087- 999 تبریز ) شاعرنازک خیال و بی بدیل عصر صفوی در کتاب گرانسنک خود موسوم به سفینه ی صائب ؛ هشت بیت از مثنوی یوسف زلیخای حکیم فردوسی را زینت بخش بیاض خود کرده است . مولانا صائب در ابتدای شعر فردوسی عبارت یوسف زلیخای فردوسی را قید نموده است . به تعبیری مولانا صائب تبریزی به وجود مثنوی یوسف زلیخا از فردوسی صحه گذاشته . 

زمانی که مشغول مطالعه فصلنامه خواندنی بهارستان بودم که به سندی نو یافته برخوردم . این سند نو یافته از آن مرحوم علی اکبر دهخدا بود که در آن ضمن اشاره به تالیفات خویش به تصحیحات خود نیز اشاره ای داشته . در ضمن آن یادداشتها زمانی مرحوم دهخدا یوسف زلیخای فردوسی را تصحیح کرده بود که متاسفانه نه در حیات خود موفق به چاپش گردید و نه بعد از وفاتش سازمان عریض و طویل لغتنامه دهخدا به چاپ این امر ثواب تن دادند ! 

در اثنای خاطرات و نامه های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی که به همت غلامحسین میرزا صالح چاپ گردیده با نامه ای از تقی زاده مواجه شدم که در نوع خود بسیار با اهمیت می باشد. می دانیم که سید حسن تقی زاده به غیر از عالم سیاست ؛ دستی نیز در عالم شعر و ادب و تاریخ داشته و در این مورد آثاری از خود به یادگار گذاشته . و نیک می دانیم که تقی زاده سره را از ناسره خوب تشخیص می داد و طبعا بیشتر گفته هایش مقرون به صحت می بود . ثانیا در این نامه که ذیلا تقدیم خواهد شد طرف مقابلش یعنی میرزا فضلعلی آقا مولوی ( صفای تبریزی ) خود از فحول زمان بود که از وی نیز آثاری به یادگار مانده که با مطالعه آنها میزان سواد و احاطه وی به تاریخ و زبات و ادبیات عربی و فارسی را بخوبی می توان تشخیص داد . نامه یاد شده چنین است : 

15 نوامبر 1919 

 عزیزدوست 

محترما بعد از تقدیم سلام خالصانه آن  که مستدعی است اگر مقاله علمی حضرت عالی راجع به دال و ذال در فارسی حاضر است لطف فرموده ارسال فرمائید . 

و دیگر خواهشمندم اگر ممکن است کتاب یوسف زلیخای فردوسی را که دارید برای چند روزی به مخلص به طور امانت مرحمت فرمائید؛ ممنون می شوم . باقی سلامت شما را طالبم . 

مخلص صمیمی 

حسن تقی زاده

در مورد تعلق یوسف و زلیخای منظوم به فردوسی توسط محققان و صاحب نظران و ارباب قلم شکی به خود راه نداده اند. به عنوان مثال: ذکاء الملک فروغی که متن سنگ نوشتۀ قبر فردوسی انشای اوست؛ از آن جمله است. در 20 مهر ماه سال 1313 شمسی که آرامگاه فردوسی افتتاح گردیده؛ در روی سنگ مرمر قبر فردوسی به خط نستعلیق با انشای ذکاء الملک فروغی چنین نگاشته شده است: این مکان نظر به بعضی قرائن و اطلاعات به ظن قوی مدفن حکیم ابوالقاسم فردوسی ناظم کتاب شاهنامه و داستان یوسف و زلیخا است. که در نیمه اول مائۀ قرن چهارم هجری در قریۀ فاز واقع در جنوب غربی طوس ولادت و ظاهراً در چهارصد و یازده یا چهارصد و شانزده قمری در طوس وفات یافته، و چون جهل و غوغای عوام مانع شد که او را در قبرستان به خاک بسپارند در این مکان که باغ شخصی او بوده است، مدفون گردید. (فرهنگ شش جلدی دکتر محمد معین- جلد 6- اعلام- تحت مدخل لغت فردوسی). نیک می دانیم که محمد علی فروغی یکی از پاسداران زبان و ادبیات فارسی بود و در این راه سره را از ناسره نیک می شناخت.  همچنین علامه قزوینی که در میان معاصران یک سر و تن از دیگران برتر می باشد در نامه ای خطاب به مرحوم تقی زاده می نویسد : ... دیگر می توانند یوسف زلیخای فردوسی را از روی طبع ایته بعینه طبع کنند که نسخ آن بکلی تمام شده است . ولی واضح است که یوسف و زلیخا در رواج و عام البلوایی مثل شاهنامه و کلیات سعدی و خمسه نظامی نسیت . "

به غیر از سند ارائه شده در سطور بالا یکبار نیز مرحوم سید حسن تقی زاده در مقاله ای به مجلۀ کاوه (سال 1921 ، شمارۀ 10، صفحه 15، حاشیۀ 2) مهر تأییدی بر مطلب فوق نهاده و می نویسد که : فردوسی مثنوی یوسف و زلیخا را در حدود سالهای 386-385 به نام ابوعلی اسماعیل الموفق به نظم در آورده است. 

البته این مثنوی بارها چه در ایران و چه در خارج از ایران طبع و نشر شده و فقط در دوره پهلوی این اثر را به فردوسی منتسب کردند . در حالی که پیشتر چنانکه نمونه های آن ارائه گردید این مثنوی را از آن فردوسی می دانستند . مثلا  در مورد چاپ یک نسخه در نشریه دانش که قدیمی ترین نشریه دانشگاهی ایران بود اعلانش چنین چاپ گردیده بود . 

اعلان 

کتاب یوسف و زلیخا از تصنیفات حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی علیه الرحمه با کمال امتیاز و خط خوش و مصور در مطبع علمیه بطبع رسیده و در سرای مرحوم امین الملک در حجره آقا میرزا محمد علی تاجر کتابفروش شیرازی موجود است . جلدی سه هزار دینار بفروش میرسد . 

البته پیشتر نیز ادواردبراون ادبیات شناس و شرقشناس معروف که حتی تاریخ ادبیاتی نیز در پنج جلد برای ایران نوشته ؛ در یکی از نامه های خویش به سید حسن تقی زاده سیاستمدار و ادبیات شناس معاصر می نویسد : ... بعد از زیارت رقیمه پیش به یوسف زلیخای فردوسی رجوع کرده سه بیت مناسب پیدا کرده بودم و خیال دارم هر دو شعر را به کار برم که هم کار متقدمین ؛ هم کار متاخرین در آن موقع موجود باشد .

مرحومه دکتر فاطمه سیاح نیز بر یوسف زلیخای فردوسی به نوعی صحه می گزارد . ایشان در مقاله فاضلانه خویش با عنوان « تحقیق مختصر در احوال و زندگی فردوسی » که در نشریه انجمن آثار ملی ، شماره 8 ، تهران 1313 انتشار یافته می نویسند : ...پس از اتمام شاهنامه فردوسی طوس را ترک گفته و بنابر بعضی از تذکره ها به عراق عجم و عراق عرب مسافرت کرده و در آنجا بر حسب تقاضای موفق وزیر آل بویه کتاب « یوسف و زلیخا » را تالیف کرده است .بعضی بر آنند که کتاب مذکور خیلی دیرتر یعنی بعد از فرار فردوسی از غزنین در دربار خلیفه بغداد تالیف شده است »

  

منابع و ماخذ : 

1-  سفینه ی صائب ؛ مولانا صائب تبریزی ؛ به کوشش سید صادق حسینی اشکوری – چاپ اول اصفهان ؛ دانشگاه اصفهان – 1386 ؛ ص 116 

2-  ملاحظات و یادداشتهای شخصی راقم این سطور – رضا همراز 

3-  پیام بهارستان( فصلنامه اسناد ؛ مطبوعات و متون ) شماره 7 ؛ بهار 1389 تهران / سندی نو یافته از دهخدا – علی ططری ؛ ص 577 / 

4-  بحران دمکراسی در مجلس اول ؛ خاطرات و نامه های خصوصی میرزا فضلعلی آقا تبریزی / به کوشش غلامحسین میرزا صالح /نشر طرح نو ؛ تهران  زمستان 1372 ص 119 

5-  یوسف و زلیخا؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی / به کوشش و تصحیح : دکتر حسین محمد زاده صدیق /انتشارات آفرینش ؛ تهران 1369 

6-  توبه نامه فردوسی – محمد صادق نائبی WWW . AZBILTOP.COM   

7-  فصلنامه آذر ترک – شماره 8 -   یوسف و زلیخای فردوسی- محمّد امین سلطان القرّائی 

8-  نشریه دانش / شماره 14 ؛ شانزدهم صفر 1300 – 27 دسامبر 1882

9-  نامه های پاریس / از محمد قزوینی به سید حسن تقی زاده / به کوشش ایرج افشار ؛ نشر قطره ؛ تهران1384 

10-  نامه های ادوارد بران به سید حسن تقی زاده – به کوشش عباس زریاب و ایرج افشار ؛ تهران ؛ 1371 ؛ نشر شرکت سهامی کتابهای جیبی


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد