سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

مسائل حاشیه ای/فرید صلواتی


چند سال پیش ، آن موقع که آب زاینده رود جریان داشت قبل از کارخانه تصفیه آب اصفهان تانکر نفتی درون آب افتاد و نفت وارد آب اصفهان شد و دلهره و استرس این شهر را فرا گرفت. ناگهان آب معدنی در اصفهان گیر نیامد ، نامی فرزند کوچک من تازه به دنیا آمده بود و با وساطت و پارتی بازی یکی از دوستان سه عدد آبمعدنی را به قیمت ده هزار تومان خریدم . آن دوران هنوز نه از داعشی خبری بود و نه از بیداری اسلامی و نه از دلواپسان داخلی ، تنها آن زمان در شهراصفهان که پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی نام برایش نهاده اند، به خاطر وارد شدن کمی نفت که بعدها معلوم شد خطری هم برای مردم اصفهان نداشته همه داشتند خون هم را در شیشه می کردند . احساس کردم بسیاری از ما ملت فاصله بسیاری تا فرهنگسازی دینی و معنوی و انسانی داریم . به یاد دارم همان دوران زلزله و سونامی وحشتناک ژاپن شوک بزرگی برای تمام دنیا به وجود آورد و تا ماهها اسم این کشور زیبا تداعی کننده ی سیل و خرابی بود. اما در جریان آسیب هایی که از زلزله و سونامی ژاپن دامنگیر مردمش شد ژاپنی ها با شیوه های رفتاری مثبت درس هایی را به همگان آموختند که نقطه عطفی بود بر ترویج گزینه های مثبت این فرهنگ ارزشمند و قابل تحسین حتی یک مورد سوگواری شدید یا زدن به سروصورت هم دیده نشد. میزان تاثر و اندوه بطور خود بخود بالا رفته بود ،صفوف منظم برای دریافت آب و غذا. بدون هیچ حرف زننده یا رفتار خشن. بعنوان نمونه ،معماری باورنکردنی، بطوریکه ساختمانها به طرفین پیچ و تاب میخوردند ولی فرو نمی ریختند. مردم فقط اقلام مورد نیاز روزانه خود را تهیه کردند و این باعث شد همه بتوانند مقداری آذوقه تهیه کنند. غارتگری دیده نشد. زورگویی یا از دست دیگران ربودن دیده نشد. فقط تفاهم بود. پنجاه نفر از کارگران نیروگاه های اتمی ماندند تا به خنک کردن دستگاهها ادامه دهند.رستورانها قیمتها را کاهش دادند. یک خودپرداز بدون محافظ دست نخورده ماند. دستگیری فراوان از افراد ناتوان.از بچه تا پیر همه دقیقا میدانستند باید چکار کنند و دقیقا همان کار را کردند. در انتشار اخبار بسیار خوددار بودند. از گزارشات مغرضانه خبری نبود. فقط گزارشها آرامبخش.هنگامی که در یک فروشگاه برق رفت، مردم اجناس را برگرداندند سرجایشان و به آرامی فروشگاه را ترک کردند. چقدر دردناک است که ما آنها را کافر می شماریم ، دوستان اطرافمان را جنگ فرا گرفته ، معلوم نیست سرنوشتمان چه خواهد شد ؟ آنها که خود را روزنامه نگار می دانند و در روزنامه ی " #یا_لثارات  " که نامش همیشه تداعی کننده آزادمرد سالار شهیدان حضرت امام حسین (ع) عکس هنرپیشه های جشنواره اخیر حافظ را می گذارند و با وقاحت تمام تیتر " #دیوث_کیست ؟" را می گذارند خجالت بکشند . روزنامه نگاری حرمت دارد ، این ادبیاتی که بکار بردید ، ادبیات اراذل و اوباش است نه ادبیات روزنامه نگاری . روزنامه نگار فرهنگسازی می کند نه اشاعه بی فرهنگی، اوضاعمان بحرانیست ، شرایط ملت خطرناک است ؟ به خداوندی خدا با این رفتارها هیچ چیزی عاید ما و شما نخواهد شد به جز اینکه دشمن از این درگیری های ما سوء استفاده کند و آنوقت آب معدنی را من و شما باید شیشه ایی بیست هزار تومان بخریم ؟ خطر را جدی بگیرید و آنقدر آب به آسیاب لاشخورهایی که چشم طمع به این کشور دوخته اند نریزید ؟ خدا نخواهد روزی این کشور به هم بریزد که ما ملت چه به روز هم خواهیم آورد . بدتر از آن این است که ما ملت افرادی هستیم که با هم جنگ می‌کنیم بدون اینکه همدیگر را بشناسند، به خاطر کسانی که نمی‌جنگند، اما همدیگر را می‌شناسند. کاش بزرگانمان متوجه می شدند که بی فرهنگی و خشک شدن زاینده رود و خون هم را در شیشه کردن هم و مال بیت المال را به تاراج بردن از مسائل حاشیه ایی نیست .




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد