سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

جاری نمی‌شوم مگر.../جعفر مرزوقی ( برزین آذرمهر)


آبی که ته نشست به گودالِ گورِ شب

گندید و آفتاب بر آن بی‌نشان گذشت...

بحری برابرم چه اگر هست، پرخروش

کوهی برابرم چه اگرهست، صخره پوش

جاری نمی‌شوم مگر این بحر بسپرم!

جاری نمی‌شوم مگر از کوه بگذرم...

در ره اگر صدای قدم‌ها "مجرد" است،

در سرزمین عشق اگر"شب گرفتگی"ست،

چون چشمه‌ای که جوشش او

نبض ِ زندگی ست،

جاری نمی‌شوم مگر این بند بگسلم،

جاری نمی‌شوم مگر این سد بشکنم!

ماندن، نشستن است به گودالِ گورِ شب،

از سهم آفتابی

گر زنده‌ام به چشم گشایی چشمه‌ها،

جاری نمی‌شوم مگر از خویش بگذرم!..



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد