ای ساقی باده محبّت، جامی!
وی قاصد غمزه بُتان، پیغامی!
تا کی هدف تیغ تغافل باشم؟
لطفی، قهری، تبسّمی، دشنامی!
لطفی تبریزی
درگذشته 1025 ق.
●
بعضیها معتقدند که زخم بیمحلی و کم توجهی، از زخم دشنام و درشتی مُهلکتر است. بد هم نگفتهاند. چه در عرصه عشق و عاشقی و چه در عرصه نقد و بررسی! شاعر و نویسنده و کارگردان کتاب در میآورد و فیلم میسازد، اما مورد بی مهری منتقدین قرار میگیرد. حتی راضی به نقد نامنصفانه و بنیان برانداز هم میشود، اما کسی نیست این خواسته بر حق او را اجابت کند! دیده نشدن، بیشترین ظلمی است که میشود بر ارباب تماشا روا داشت! هم از این روست که جماعتی از منتقدان، در عرصه نقد، زبان به دشنام میگشایند که کام دل اهل هنر برآید!
●
این رباعی را تقی اوحدی بلیانی، یک جای دیگر تذکرهاش به اسم ایزدی یزدی آورده است: یک رباعی با دو شاعر! (رک. عرفات العاشقین، ج 5، ص 3268؛ ج 1، ص 661).
●●
"چهار خطی"
https://telegram.me/Xatt4