سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

غزل عشق تلخ !!/سالارعبدی


همان جایی که رفتی و به خنده ایستادی ، بود

همان جایی که عشقت از سر من هم ، زیادی بود


همان جایی که درگیرت شدم یک صبح بارانی

همان جایی که بوسه بر من عاشق ندادی ، بود


همان جایی که لحنت با من بی چاره جدّی شد

نگاهت نیز چون گفتار تلخت ، انتقادی بود


نشستم روی زانویم و گفتم :عاشقت هستم

تمام کار هایم کاملا غیر ارادی بود


گذشتی از من و دیوانگی هایم به آسانی

برایت کار هایم بی گمان ، دیوانه _ زادی بود


جوانان غیور کوچه ات ، سیلی خورم کردند

دلیلش ، اشتراک غیرت مردم _ نهادی بود


یکی شان با تفنگی سوی من شلیک کرد ، اما

تفنگش چون هوای خستۀ آن روز ، بادی بود


**************


از اوّل ، بخت من با من ، سر ناسازگاری داشت

زمان خلقتم هم ظاهرأ ، فصل کِسادی بود


ژِن من از نخست ، این گونه با دیوانگی خوش بود

تب مالیخولیایی من ، شیطان _ نژادی بود


و شاید حضرت ابلیس ، تعلیم جنونم داد

که این سان رنگ و بوی شعر هایم ، ارتدادی بود


**************


همان جایی که از عشقم گذشتی بی خبر رفتی

همان جا که رقیبم را مُکرّر بوسه دادی ، بود


دلم بعد از عبور تو ، پر از تردید و نفرت شد

مرور خاطراتم سمفونی تلخ _ یادی بود


شبی هم ، بعد مدت ها ، گذر کردم از آن کوچه

ولی این بار کوچه ، ازدحام شور و شادی بود


عروس دیگری بودی و شاداماد خوشبختت

همان شخصی که لب بر روی لب هایش نهادی ، بود


نشستم کنج دیواری و با حسرت غزل گفتم

همان جایی که عشقت از سر من هم ، زیادی بود


#


کانال رسمی سالار عبدی

http://telegram.me/abdiisalar

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد