.
............ به یاد عزیزانی که دیگرپیش ما نیستند !
.
زبان خامه ندارد سر بیان فراق
وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق
.
روزهای آخرسال ....شمعی روشن کنیم وبه یاد عزیزانی باشیم که دیگرپیش مانیستند...به یاد مادران و پدران ..همسران و فرزندان ،برادران و خواهران ...فامیل ودوستان و آشنایانی که چشم ازجهان فروبسته اند...من ازیاد پدرم شروع می کنم ....پدرعزیزم ...مردی وارسته و بزرگوار که شرافت ، فکرکردن ، استقلال شخصیت ودوری از بازی های کثیف سیاست را درایران به من آموخت ...یادهمه ی پدران ومادران ازدست رفته بخیر....
.
به یاد همه ی روزنامه نگاران ،هنرمندان،شاعران و نویسندگانی که ازپیش ما رفتند،باشیم ....انسان های فرهیخته ای که دنیای خودراعوض کردند...انسان هائی که به زندگی می اندیشیدندو تا می توانستند زندگی کردند...اگرچه می خواستندکه بهترو زیباتر و راحت تر از این بمانند و نفس بکشند...اما شرایط ...بیماری ،خطای پزشکی ،گرانی وافسردگی ازاین شرایط ....اجازه نداد...
.
و آن ها می دانستندکه باید برای زندگی بهتر زحمت بکشند...فرهنگ و درک و اندیشه ی خود را بالا ببرند...ببینندو بخوانندو بفهمندو بپرسندو بشناسند....خوب و کافی ....تا بتواننددردیگران هم تاثیربگذارند...و سلامتی رادرجامعه ،رسانه ،فرهنگ ،اقتصادو ...بیشترو بیشترنمایند. به امید آن روزو برای کسانی که هستندو زندگی می کنند ....برای نسل امروز و فردا ....
.
چگونه باز کنم بال در هوای وصال
که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق
.
با بیتی ازحافظ و قطره ی اشگی درگوشه ی چشم ولبانی لرزان که دعا می خوانند...سلامتی و نشاط و راحتی همه ی زندگان را ازپروردگارمهربان خواستاریم ...همه ی همکاران و دوستان و خوانندگان مجله را ....هم چنین شفای همه ی بیماران را ....راحتی و آزادی مهاجران و غربت نشینان و در بند ماندگان را ...سلامتی همه ی مسافران ودرراه ماندگان را ...محبت برای همه ی غریب ماندگان .....امیدبرای همه ی ناامیدان ....شادی برای همه ی دلتنگ شدگان ...طعام برای همه ی گرسنگان ...و پیاله ای آب برای همه ی تشنگان ...ویاد همه ی عزیزان رفته ی خود را گرامی می داریم ....درتهران و تبریزو شهرهاو کشورهای دیگر....مزارشان درنور و گل و آرامش ...و روحشان شاد ...
.