.
سوسوی چراغی
دردوردست زمستانی من
همراه گریه های شبانه
ای دوست ...
.
روشنائی خردی که در این باغ می سوزد
به شعله ی انتظار ...
بی تو شاید شاخه های شعرم نیزقندیل بسته اند
درزمهریربرگ ها و درخت ها ...
و مهتاب و اختران خاموشند
درآسمانه ی شب ...
.
قلبم مشتی واژه ی یخ زده است
برای تو
تا غزل عاشقی ات را بسرائی
درشبی گرم و طولانی ...
.
چای اگر روی آتش گل انداخت
بگو شمعدانی ها را بیاورند
دلم هوای مثنوی کرده است
پشت پنجره های بسته ...
.
هنوزگیسوان سحرآشفته است
واسب های کهرخفته ...
دشت مه گرفته را که نگاه می کنی :
نه سواری هست
و نه راهی ...
.
فقط لالائی های شوخ کودکی مانده
وانارهائی که روی کپه ی برف ریخته
نه خاطره ی بهاری روی نیمکت
و نه رویای پرنده ای در ابر...
.
سوسوی چراغی
دردوردست زمستانی من
همراه گریه های شبانه
ای دوست ...!
.
آقای راثی پور گرامی
با درود.
مگر سیولیشه محلی برای عرضهی شعر نیمایی نبوده و نیست؟
مگر شما ستونی برای عرضهی آثار غیر نیمایی در سیولیشه ندارید؟
پس چرا در ستون شعر نیمایی، آثار غیر نیمایی منتشر میکنید؟
اگر حرمت امامزاده را متولیاش نگه ندارد پس کی باید نگه دارد؟
در ستون شعر نیمایی ما همه جور شعری میبینیم. در یک شماره غزل میبینیم. در یک شماره قطعهی بیوزن میبینیم، دوبیتی پیوسته هم که همیشه هست.
اگر تغییر روش دادهاید و میخواهید سیولیشه یک وبلاگ برای ارائهی همه جور شعر باشد این را اعلام بفرمایید تا مخاطبان تکلیف خود را بدانند.
با احترام- مهدی عاطفراد
سلام و عرض ادب
جای این شعر را عوض خواهم کرد
آقای راثیپور
با سلام و آرزوی سلامتی
آیا این قطعه را به عنوان شعر نیمایی در سیولیشه منتشر کردهاید؟
سلام و عرض ادب
خدمتتان عارضم که به عنوان شعر سپید