سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سونات شبانه / محمدعلی شاکری یکتا



به من کمی حضور خویش را نثارکن

تمام شب که پاک می شوم

تمام شب که مست می کند صنوبر کنار پنجره

تمام شب که زیر نازکای دوستی ، نگاه

تمام شب که شبنمای قطره ای ، چراغ

تمام شب که زندگی ، کمین پشت کوچه ها

تمام شب که کوچه ها، کمین پشت هر نگاه

تمام شب که باد هرزه رو گلوی خویش می درد

تمام شب که لکه های روشنی ، میان خواب هر پرنده می پرد.

تمام شب ، 

سکوت و

ساکت گناه 

به وزن من نگاه!

به وزن ساده ای که دور می زند

میان این گیاه وآن گناه

میان شاخسار و ریشه 

جاری سیاه.

نگاه کن!

کمی که باد می خزد

تمام شب کمانه می کند

ضریب هوش کوچه را

تقاعد شکستن دریچه را

شتاب بازتاب نور و شیشه را 

کنارسنگی سکوتِ لحظه خواب می کند.

به وزن من نگاه کن تمام شب که باغ روبرو

تمام فصل های زنده را پر از ملال می کند

و من چه راحت از کنار خویش عبور می کنم

چه ساده آه می کشم

چه ساده خواب می روم

چه ساده خواب من خیال می شود

خیال می کنم سپیده سرزده

و ماه لعنتی اجازه ام نمی دهد دوباره

در تمام شب

صدا شوم

و در سکوت بشکنم

دریچه های بسته را.


Hossein Riyazi:

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد