سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

ماه و آینه /سعید سلطانی طارمی







بی وفا شدی!
می‌نشینی انتهای ناز و سوی ما نگاه هم نمی‌کنی.
ماه گفت با زن جوان.

زن نشست و گریه کرد 
آینه به ماه چشم‌غره رفت.
ماه شرم کرد وپشت ابرها کشید 
  
زن هنوز فکر کرده یا نکرده بود
تا،
ماه را به آینه، 
               به آینه، 
                           به آینه....
ناگهان
ابرها به هم زدند و آسمان‌غرنبه شد
باد باغ را به تازیانه بست
آینه دریچه‌هاش را 
بست و گوشه‌ای شکست
زن دوید سوی پنجره:
ماه! ماه! ماه!...

ماه روی آسمان‌غرنبه بود
باغ زیر باد
و صدای زن به هیچ‌جا نمی‌رسید
نظرات 2 + ارسال نظر
س.س. طارمی سه‌شنبه 3 مرداد 1396 ساعت 11:43

جز سپاس چه می توان گفت به همدلی خواننده ی فرهیخته و آشنای کار.

راثی پور سه‌شنبه 3 مرداد 1396 ساعت 06:23

سلام و عرض ادب

یکی از زیباترین شعرهایی بود که از شما خوانده ام
در عین لطافت و سادگی چند لایه دارد که باید چند بار شعر خوانده شود .
دست مثل کاغذ نامه ای که سطرهای خالی و ننوشته اش هم حرفهایی دارد که دست از سرت بر نمی دارد و مجبور می شوی گفته و ناگفته ها را در سرت مرور کنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد