سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نمونه های شعر دیروز برای تبرک


ای شب/منوچهر آتشی



ای شب به من بگو...

اکنون ستاره ها

نجواگران مرثیه ی عشق کیستند؟

هنگام عصر بر سر دیوار باغ ما 

باز آن دو مرغ خسته 

چرا می گریستند..؟!



ندای عزیمت/ نادر نادرپور



به نصرت رحمانی،

که  بیست و هفتم ِخرداد،سالمرگ اوست.



آه ای رفیق ِعهد ِجوانی

آیا تو هم ندای عزیمت را

در دل شنیده ای؟

ابر ِگناه، برف ندامت نشانده است

بر گیسوان ما

این طفل ِگورزاد که پیری ست نام او

گریان نشسته بر لحد ِ زانوان ما...

قاب ِظریف ِعکس ِ من و تو

آیینه های کیف زنان بود

اما هنوز، آیینه های بزرگ شهر

تصویر فقر و فاجعه را باز می نمود...


ما ،از غزل به مرثیه پیوستیم...


یک جنگجو/نصرت رحمانی



این روزها

اینگونه ام، ‌ببین:

دستم، چه کند پیش می رود،‌ انگار

هر شعر باکره ای را سروده ام

پایم چه خسته می کشدم، ‌گویی

کت بسته از خَم هر راه رفته ام


تا زیر هرکجا

حتی شنوده ام

هربار شیون تیر خلاص را


ای دوست

این روزها

با هرکه  دوست می شوم احساس می کنم

آنقدر دوست بوده ایم که دیگر 

وقت خیانت است


انبوه غم حریم و حرمت خود را

از دست داده است

دیری ست هیچ کار ندارم 

مانند یک وزیر


وقتی که هیچ کار نداری

تو هیچ کاره ای

من هیچ کاره ام: یعنی که شاعرم

گیرم از این کنایه هیچ نفهمی


این روزها

اینگونه ام:

فرهاد واره ای که تیشه ی خود را

گم کرده است


آغاز انهدام چنین است

اینگونه بود آغاز انقراض سلسله ی مردان


یاران

وقتی صدای حادثه خوابید

برسنگ گور من بنویسید:

- یک جنگجو که نجنگید

اما...، شکست خورد









نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد