روزها
در خیابانِ خیال
سهم تو عشوهگری است
مثلِ بیدی رسوا
که چه آسان تن میبخشد با خواهش باد!
و من اما شبها
قسمت بیکسیام را میبخشم در کشمکش ثانیهها
مثل یک سایه به تنهایی غمگین همه رهگذران
و خیالت را میرانم از عرصۀ یاد!
سی ام فرورودین هزار و سیصدو نود دو