سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بیاشراب بنوشیم / حسن اسدی


بیاشراب بنوشیم

بیاشراب بنوشیم ودرتب مستی

گلیم ژنده ی اندوه رابسوزانیم

ونورشادی را

زچارچوب غبارین شب بیاویزیم

وازتبارنیایشگران غم باشیم

بیا که پربگشاییم وشادودست افشان

به چرخ شعبده بازفلک سوارشویم

وبرخزانه ی مهتاب پاسدارشویم

که خیل نورستیزان به پیش می تازند


سه گانی / پاییز رحیمی

با کویر تشنه باران گفت

میوه صبر است پیروزی

خار هم گل می دهد روزی

کلنگ / مرتضی دلاوری


کلنگی بیاور

مرمت کن این روح فرسوده را

شعرخوان / حسن صنوبری


یقینا شعر بزرگترین سرمایه ی فرهنگی ماست ، سرمایه ای که از اولین مشعل های فروزان هنر این خاک و بوم تا به حال برای ما باقی مانده ، فکر می کنم یک جورهایی می شود شعر خوان ها را (در ایران) به سه دسته ی کلی تقسیم کرد

گروه اول افرادی هستند که یا خودشان شاعرند یا مطالعات و تحصیلاتشان در این زمینه است و یا اینکه در حالت سومی "عاشق شعر" هستند ، این گروه اصلی ترین مخاطب شعرند و با بیشتر قالبهای شعری وشاعرانی که حرفی برای گفتن داشته اند آشنا هستند ، به دانستن نام شاعر بسیار حساسند ولی شعر برایشان اصل است تا شاعر و عموما نمی گذارند پیشفرض های حاشیه ای بر روی نظرشان در مورد شعر شاعری تاثیر بگذارد

گروه دوم افرادی هستند که به صورت حرفه ای شاعر نیستند ولی ممکن است گه گاه شعر بگویند ، به شعر و ادبیات علاقه مندند ، این گروه که مخاطب دوم شعر هستند و جمعیت بیشتری را نسبت به گروه اول تشکیل می دهند با بیشتر شاعران مطرح و مخصوصا "مد" آشنا هستند و از هرکدامشان شعری خوانده اند ، شاید اسم بیدل به گوششان نخورده باشد، شاید شعرهای زیادی را از خاقانی و نظامی نخوانده باشند، اما حتما با شعرهای فروغ و اخوان و سهراب آشنا هستند و حتما مطلع غزل های بسیاری را از حافظ حفظند ، اگر از این گروه بپرسید با کدام قالبها آشنا هستید و یا کدام قالب ها را بیشتر دوست دارید حتما دو قالب "غزل" و "سپید" را در اول لیستشان معرفی می کنند و البته برای ترانه هم احترام خاصی قائلند

گروه سوم افرادی هستند که حافظ برایشان بیشتر تقدس معنوی دارد تا اعتبار هنری ، ممکن است به دیوان حافظ تفالی بزنند یا گاهی آن را تورق کنند ، اما به خودشان رنج خواندن شعرهایی که توسط خواننده های معروف موسیقی خوانده نشده را نمی دهند (و اصلا آشناییشان با بیشتر شعرهایی که شنیده اند از طریق موسیقی و آواز بوده) ، یا عاشق ترانه هستند یا اصلا ترانه را شعر نمی دانند ، از نظر بیشتر آنها شعر یا باید عاشقانه باشد یا حکمی (یعنی دارای یک حکمت و نکته ی آموزنده) ، به شدت پیشفرض های حاشیه ای بر نظرشان در مورد شعر و شاعر تاثیر گزار است ، نام شاعر خیلی برایشان مهم نیست ولی شاعر برایشان اصل است تا شعر و اصلا این گروه اکثریت مردم ایران را تشکیل می دهند

بی‌اعتنایی فرهنگستان زبان و ادب فارسی به درگذشت شجریان / نور سیاه



محمدرضا شجریان درگذشت و به خاک هم سپرده شد و فرهنگستان زبان و ادب فارسی هنوز یک خط تسلیت خشک و خالی در رثای او منتشر نکرده است.


 محمدرضا شجریان تنها یک موسیقی‌دان و آوازخوان یکتا نبود. او از بزرگترین و کارآمدترین حامیان زبان و ادبیات فارسی در روزگار ما بود. به این معنا که یک عمر با انتخاب و خواندن اشعار خوب فارسی، مروّج زبان و ادب فارسی و خادم فرهنگ ایرانی بود. شجریان همواره بر اهمیت انتخاب شعر خوب  تأکید کرد و کوشید شعرهای خوب بخواند. مجموعا هم توفیق فراوان داشت. با کیمیای جاذبۀ هنرش توانست در عصر عسرت شعر و ادب کهن، سلایق نوجو و سنت‌گریز را نیز با میراث ادب فارسی مرتبط  بدارد. مردم در پرتو هنر شجریان با شعر سعدی و حافظ و مولانا و عطار و شاعران برجستۀ معاصر انس ‌گرفتند. ذهن و زبانشان آراسته و گرانبار از شعر فارسی ‌شد. و این باب تا دیر و دور گشوده خواهد بود. خدمت شجریان به زبان فارسی  مستمر و مستدام است.

شجریان نه فقط در ایران مردم و بخصوص نسل‌های جوان را با زبان و ادب فارسی پیوند داد که به پشتوانۀ هنرش مبلغ و پشتیبان زبان و ادبیات فارسی در جهان و بخصوص کشورهای قلمرو زبان فارسی بود. پیام‌های تسلیت همزبانان افغان و تاجیک جایگاه فراملی شجریان را نشان می‌دهد. 


دریغا که فرهنگستان زبان و ادب فارسی با کوتاه‌نظری و کژسلیقگی این نکتۀ روشن را نادیده انگاشته و با بی‌اعتنایی به درگذشت شجریان، مصلحت و انصاف و مروت را فدای سیاست‌زدگی کرده است. فرهنگستان اگر دوست دارد که خدماتش به زبان و ادب فارسی، بر مبنای سیاست‌زدگی داوری نشود و در کورۀ عصبیت‌های سیاسی نسوزد، خودش باید متین و ملی رفتار کند. باید سیاست‌زده نباشد. باید به مردم احترام بگذارد. باید فارغ از هر زنده‌باد و مرده‌باد، خدمتگزاران زبان و ادب فارسی را بزرگ بشمارد. هیچ راه دیگری نیست.


 شجریان به اعتبار هنرش بار خود را به منزل رسانده است و فراتر از قبول و انکار ابنای زمان ایستاده است اما سیاست‌زدگی و بی‌اعتنایی به عواطف مردم، نهاد فرهنگستان زبان و ادب فارسی را کم‌اعتبار می‌کند و این به سود زبان فارسی نیست.


بر ما گذشت نیک و بد اما تو روزگار 

فکری به حال خویش کن این روزگار نیست.


https://t.me/n00re30yah