شعر هایم را برایت گریه کردم تا سپیده
خواب از چشم غزل های پریشانم ، پریده
عشق من ، باغی پُر از گُل ، خاطراتش ارغوانی
من ! که هستم !؟ قطره اشکی ، روی دیوانی چکیده
یا ؛ گُلی پژمرده لای دفتری از یاد رفته
لاله ای هستم که در سوگ عزیزی ، داغ دیده
بار ها با ماه ، جای تو نشستم ، شِکِوه کردم
ماه! هر شب تا سحر صد بار نامت را شنیده
حس تلخی دارم امشب ، خنجری از پشت خورده
باغبانی که گُلش را دیگری از شاخه چیده
یا دل معشوقۀ من ، کرده عشق اَش را فراموش
قلب احساس اَش به یاد عاشقی دیگر ، تپیده ..
دست شومی ، مرغ تقدیرِ مرا مجروح کرده
خنده اَم را هیچ کس ، بعد از عبور تو ندیده
تو ! برو با یار خود خوش باش و در اخبار بشنو :
ترمز سالار عبدی ، نیمۀ دیشب بریده
در اُتوبان شهید همّت ، تصادف روی داده
زیر چرخ یک تریلی ، جسم بی جانی لهیده
چشم هایت مستقیمأ خیره بر تلویزیونند و ...
گوش هایت ، مستقیمأ این خبر ها را شنیده
مرگ یک شاعر ، جهانی را به حیرت می کشاند
قدِّ رعنای تو را هم این خبر ، قدری خمیده
لایۀ زیرین سنگ تُربتم دیوان شعری ست
بغض هایی ناگشوده ، شعر هایی نا شنیده
سنگ نوک تیزی گرفته جسم بی جانم به دستش
طرح چشمان تو را بر سنگ قبر خود کشیده
بی رَمَق ! زیر سِرُم ! بر روی تخت افتاده ای و ..
تا به هوش آیی ببینی ، اَربعینم هم رسیده
تا بیایی بر مزار خستۀ من و َ ببینی
حسرتم ، شکل گلی از گور بی تابم ، دمیده...
از مجموعه غزل : سکانس آخر
#سالارعبدی
فن پیج رسمی سالارعبدی:
Salar_abdi_fan
کانال رسمی سالارعبدی:
@abdiisalar