پرنده ایست که رنگین کمان آوازش
طلوع می کند از شاخه های ناپیدا
از آن حرارت و آتش چه می توان گفتن
از آن لطافت و اعجاز
که سنگ هم بشود از شنیدنش شیدا
پرنده ایست که اندازه توقف آه
ترا جدا کند از حجم سرب و توده دود
برای لحظه کوتاه
گمان کنی که در افلاک بال می سایی
رها از این همه غم در اثیر بالابی
پرنده ، آه
چقدر کوتاه!
بهمن ۹۶
محمد رضا راثی
سلام و عرض ادب
ممنون از التفات شما
شعرهایی که دربارهی پرنده و پروازند دلنشینی خاصی دارند و آسمان و افقهای دوردستش را به خاطر آدم میآورند و به همین سبب دل را باز میکنند و ذهن را اوج میدهند. ممنون برای این شعر دلنشین.