سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

تاثیرات شعر ترکی شهریار از نیما یوشیج/توکل بیلویردی

شعر ترکی آذربایجان را هرجور حساب بکنیم باز هم زیر مجموعه و تابع شعر فارسی ایران است و مثل فرزندی زیر دست آن بزرگ شده است.تمام  اینها هم ناشی از این بود که قدرت و فرهنگ آن زمان  یک زمان عربی را تبلیغ می کرد و یک زمان فارسی را.

حتی قدیمی ترین شعرهای ترکی را بگردیم می رسیم به عمادالدین نسیمی که می فرماید:

 

دریای محیط جوشه گلدی

کونیله مکان خروشه گلدی

 

یعنی از 8 کلمه 6 کلمه فارسی و عربی است و تنها فعل گلدی ترکی است.

کذا اینکه فضولی بغدادی هم همین سیاق را ادامه داده است و فرموده است:

 

ناله دن دیر نی کیمی آوازه عشقیم بلند

ناله ترکین قیلمارام من گر کسیلسم بند بند

 

این شعرها نیاز به ترجمه ترکی ندارد و خواننده فارس زبان راحت می تواند با قرینه معنا بفهمد .این رویه از زمان فضولی و نسیمی ادامه دارد و خیلی ها در این رویه شعر گفته اند.در ضمن مثل فارسی زبان معیار هم نبود و هرکسی با لهجه خود شعر گفته مثلا منزوی اردبیلی با لهجه اردبیلی یا کریمی با لهجه مراغه ای.و البته تبریزی ها چون بزرگترین شهر ترک نشین هستند اصرار دارند که زبان معیار باید لهجه اینها باشد.

هنوز هم هستند دوستان شاعر ما که دلر انجمن های ادبی این مدل شعر می نویسند و به به چه چه می شنوند.

به همین خاطر شعر نیمایی که مطرح شد به توسط این شاعران انجمنی استقبال نشد بجز توسط شهریار که دوست داشت بین کار خودش با کار دیگران تفاوتی قایل شود.

محقق عزیز ابولفضل علی محمدی چنین نظری دارد:

 

منظومه ی مسمط گونه ی "افسانه" که نقطه ی آغازی بر شعر معاصر فارسی شمرده می شود،در دی ماه سال 1301 توسط نیــما یوشیج سروده شد.در آن سال شهریار در تهران می زیست. تهرانی که یک سال از کودتای رضاخان را پشت سر گذاشته و سایه ی سنگینـش را در تمام زوایای خویش، حتی در محافل ادبی تجربه می کرد.

افسانه شعری بود غنایی و عاشقــانه و سرشار از روح تازه جویی هنری. شــهریار جوان،اما اندیشمند که حشر و نشرش تا سال 1308 با شاعران دوره ی مشروطیت ملک الشعرا بهار و میرزاده ی عشقی او را مستعد به پذیرش اندیشه های اجتماعی و تجدد گرایی در شعر کرده بود،آن چنان مسحور افسانه ی نیما شد که چندی پیرو مراد خود، حافظ را هم فراموش کرد.

من به گهواره ی حافــظ که چون طفل نازم

خواب افســانه ربود و عجبــم رویا بود

کلیات شهریار جلد یک ص 309

اما،افسانه پس از انتـشار موجب اعتراض و خشم جامعه ی ادبی بخش واپس گرای آن روزگار شد. شهریار از جمله افراد معدود از شاعران پر آوازه ی آن عصر بود که به دفاع از افسانه پرداخت. او در مقابل انبوه کهنه پرستان و کوته اندیشان ادبی و ادیبان وابسته به قدرت حاکم،که نیما را به جهت سرودن یک اثر ادبی جدید به باد انتقاد و ناسزا گرفته بودند، در قطعه ی شعری به سبک و سیاق افســانه، خود و نیما را دو مرغ بهشتی تشبیه کرد که تیرهای ستم زهرآگین،چهره شان را پر غم و دلشان پر خون ساخته بود.

پای شمع شبستان دو شــــاعر        

تنگ هم چون دو مـــرغ دلاویز

مهر بر لب ولی چشم در چشم    

بــــا زبـــان دلی ســحر آمــیز

خوش به گوش دل هم ســـرایند       

دلکش افسانه هایی دل انگیز

لیــــک بر چهره ها هاله غــم

وای یــــــارب دلی بــــود نــــیما        

تــــکه و پاره،خـــونین و مـالین

پــــــاره دوز و رفـــوگر در آنــــجا        

تیـــــرهای ستم زهــــر آگـــین

خونفشان چشم هر زخم،لیکن        

هم در او بــرقی از کیفر و کین

گفت نیما همین لخته خون است

کلیات شهریار جلد یک ص 526

در عصر اقــتدار رضاخانی که از سال 1300 شروع شده و در سال 1304 به اوج خود رسیده بود،تشکل ها و مرزبندی ها در سطح جامعه نمود پیدا می کردند.شاعران و نویســندگان نیز به صــف بندی ها و جبهه گیری های اجتــماعی و سیـــاسی می پیوستند.اما سایه ی شهریار و نیما سنگین تر از تقســـیم بندی های چپ و راست حاکم بر فضای سالهای 1300 تا 1320 بود.آنها یک آرمان خواه و مردم دوست بودند که به حزب و گروه خاص تعلق نداشتند.تجربه ی احزاب و گروه هایی که سعی در جلب

و جذب آنها می نمودند بی نتیجه ماند. نیما و شـــهریار، بدون عضویت در حزبی، در جبهه ی ضد دیکتاتوری حضور فعال داشتند

البته نظر بنده شرمنده این است که چسباندن وصله سیاست به شعر شهریار درست نیست و شهریار تنها به نوآوری و نزدیک کردن زبان شعر خودش به زبان مردم علاقه داشت و این کارهای اولیه نیما را مناسب دید برای این کار.

معلوم است که اگر شهریار افسانه را نمی خواند نمی توانست منظومه حیدربابا را بسراید و از همان قاعده های آزادانه چهار پاره استفاده کند:

 


حیدربابا ، ایلدیریملار شاخاندا                 سئللر ، سولار ، شاققیلدییوب آخاندا
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا               سلام اولسون شوْکتوْزه ، ائلوْزه !
                               منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه

حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا               کوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چیچکلنوْب ، آچاندا               بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله
                                  آچیلمیان اوْرکلرى شاد ائله

بایرام یئلى چارداخلارى ییخاندا              نوْروز گوْلى ، قارچیچکى ، چیخاندا
آغ بولوتلار کؤینکلرین سیخاندا               بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون
                           دردلریمیز قوْى دیّکلسین ، داغ اوْلسون

حیدربابا ، گوْن دالووى داغلاسین !         اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسین !
اوشاخلارون بیردسته گوْل باغلاسین       یئل گلنده ، وئر گتیرسین بویانا
                                بلکه منیم یاتمیش بختیم اوْیانا
 

حیدربابا ،‌ سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !       دؤرت بیر یانون بولاغ اوْلسون باغ اوْلسون !
بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون  دوْنیا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ایتیمدى
                               دوْنیا بوْیى اوْغولسوزدى ، یئتیمدى

حیدربابا ، یوْلوم سنَّن کج اوْلدى           عؤمروْم کئچدى ، گلممه دیم ، گئج اوْلدى
هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدى       بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ،‌ دؤنوْم وار
                             ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار

   

بطور خلاصه اثر پذیری شهریار بیشتر مربوط می شود به استفاده از کلمات محاوره ای و روستایی

استفاده نکردن از کلمات ادبی تکراری

بیان صمیمی

یک نوع رومانتیسم که در شعر کلاسیک سابقه نداشته

و پررنگ کردن منیت و شخصی کردن شعر

 

شاعر می آید و خاطرات کودکی خودش را می گوید و کاری به این ندارد که ادیب ها این را بپسندند یا نه.

حتما این را شنیده اید که یک بار یکی از آنها که اظهار فضل می کنند از شهریتر پرسیده بود که شوما در شعرتان زلف مطرا به کار بردید به چه معناست؟

شهریار گفته بود که به همان معنایی است که در فرهنگ لغت به کار بردن!


فعلا حوصله ام تا اینجا قد داد.اگر فرصتی داشته باشم باز هم در این زمینه صحبت خواهم کرد

.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد