خاموش در فروغ خفیف شبی خفه
سر پیش برده ایم به نزدیک یکدگر
ما ،
یاران گنجفه .
چین است بر جبین من و یار من ولی
لبخند بر لبان حریفان کهنه کار .
این دست آخر است
و این برگ آخرین .
پیداست حالیا
فرجام این قمار .
اقبال خفته را
با هر چهار شاهم
افتاده چار آس .
جای امید نیست که خالی ست دستمان
می بازد این زمان
لیلاج بردهای فراوان .
#کوروش_آقامجیدی
( ویراستی تازه از شعری قدیمی )
@peyrang
چه گرفته آسمانی
چه خموش کهکشانی
چه ستاره های سبزی
که ز آسمان فرو ریخت
چه مهی
چه مهرهایی
که زکهکشان بیاویخت
چه شب غمگینی
امشب
دل آدم است گویی
که گرفته از غریبی
دل سوزناک حوا
نه
دو دیده اش که سرخ است
به سوگ مرگ هابیل
دل من گرفته امشب
چه گرفته آسمانی
چه گلایه ها که دارد
به دل غمین خود شب
به زبان بی زبانی
۲
دل آسمان خدا را
ز چه غم گرفت دیشب
که دوباره از سر شب
نغنوده تا سحر
ستاره بارید
و به حیله هر چه کردند که خاموش شود
دوباره بارید
#معراجیسیدمرتضی
@walehane
وی شاعر، نقاش،[۲] محقق ادبی-هنری، روزنامهنگار، طنزپرداز و داستاننویس است و بهتر است گفته شود وی یکی از شناخته شدهترین روشنفکران و هنرمندان معاصر ایران است که نامش همیشه در میان بزرگان آمدهاست.[۴] از او تا به حال دهها کتاب تأثیرگذار و پرطرفدار در زمینهٔ داستان منتشر شدهاست و عموماً کتابهای او با اقبال خوبی از سمت خوانندگان، علیالخصوص خوانندگان حرفهای، مواجه میشود. مجابی بارها از سوی مجامع اروپایی و آمریکایی برای سخنرانی دربارهٔ هنر و ادبیات ایران دعوت شدهاست و یکی از نمایندگان شاخص ادبیات معاصر ایران محسوب میشود.[۵][۶]
جواد مجابی از کودکی و نوجوانی به همراه برادرش حسین نقاشی میکشید و هنوز هم در خلوت خود نقاشی میکند. او هر چند خود را نقاش نمیداند، اما به عنوان یکی از چهرههای شاخص و پیشگام در حوزه نقد نقاشی و هنرهای تجسمی شناخته شدهاست.[۲]
اوایل دههٔ چهل لیسانس حقوق و دکتری اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت.[۷] کارمند دادگستری و بعد کارشناس فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر بود. همزمان روزنامهنگاری حرفهای را در فاصلهٔ بین سالهای ۱۳۴۷–۱۳۵۸ در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان دبیر فرهنگی روزنامه ادامه داد. بعدها با مجلات ادبی ایران از جمله فردوسی، جهان نو، خوشه، آدینه و دنیای سخن همکاری داشت که مدتی نیز سردبیری مجلهٔ اخیر را به عهده داشت.[۷] ۴۰ سال از فعالیت ادبی او میگذرد که ۲۰ سال اخیر را بهطور حرفهای و فارغ از دغدغههای شغلی، صرف نوشتن رمان و شعرها و تحقیقاتش کردهاست. نوشتههای او بیش از هفتاد اثر چاپ شدهاست که عمدتاً شامل هشت مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه، نه رمان، چندین نمایشنامه و فیلم نامه و داستان کودکان و آثار طنز و طرحهای هجایی و چند مجموعه مقالات و چند شناخت نامهٔ ادبی دربارهٔ نویسندگان و شاعران ایران است. علاوه بر انتشار شعرها و رمانها و داستانها، کار عمدهٔ او در این سالها، تحقیق دربارهٔ نوپردازان هنرهای تجسمی ایران است که بالغ بر شش جلد میشود، که تاریخ تحلیلی زندگی و آثار نقاشان و مجسمه سازان پنجاه سال اخیر است. همچنین پژوهش مفصلی در زمینهٔ تاریخ طنز در متون ادبی ایران را ادامه میدهد که سیر شوخیهای ادبی را در کتابهای نظم و نثر ایران طی هزار و اندی سال بر پایهٔ تحولات اجتماعی ترسیم میکند. او همسر و دو فرزند دارد و اکنون در کوی نویسندگان زندگی میکند و اوقاتِ به خواندن و نوشتن میگذرد. به عنوان طنز پرداز مدرن شهرت دارد و طنز را در شکلهای مختلف کلامی و تصویری تجربه کردهاست. نقاشی مدرن را به تفنن تجربه و چند نمایشگاه از کارهای خود عرضه کردهاست.[۸]
کتاب «نود سال نوآوری در هنر تجسمی ایران» به قلم جواد مجابی در دو جلد و حدود هشتصد صفحه نخستین کتاب از نوع خود است که در اردیبهشت ۱۳۹۵ منتشر شد و تاریخ هنرهای تجسمی معاصر ایران از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۰ را به شیوهای تاریخی – تحلیلی بررسی کردهاست.[۲] بعد از تصویب طرح کاشی ماندگار در سازمان میراث فرهنگی، دومین کاشی ماندگار بر سر در خانه جواد مجابی نصب شد.[۹]
وی در ماجرای اتوبوس ارمنستان در سال ۱۳۷۵ و در جریان قتلهای زنجیرهای در لیست چهرههای فرهنگی اعزامی بود که قرار بود در اتوبوس توسط دولت جمهوری اسلامی به قتل برسند.[۱۰][۱۱]
بیگمان مسئله مالکیت فکری در این مملکت به هیچ وجه مورد استفاده نیست و اعتباری ندارد. بسیاری از آثار خارجی در زمینه موسیقی، سینما و ادبیات مورد تعرض و تجاوز قرار میگیرد و کسانی هستند که منافع آنها اقتضا میکند که در برابر مصلحت کشور و مصلحت فرهنگی واعتبار و آبروی مملکت جبهه بگیرند. در صنعت نشر ما ترجمه حرف اول را میزند و بعد از آن کتابهای مردگان که ناشران با آنها جان میگیرند و بعد آثار مؤلفان که این نیز طبیعی است. اما در کشورهای دیگر نویسندگان و پژوهشگران آثار خود را عرضه میکنند و بعد از آن است که ترجمه اهمیت دارد. نباید نشر مملکتمان را به سمت ترجمه ببریم، تنها به این دلیل که ارزان و سودآور است و کمتر دچار سانسور میشود. این کار با موعظه و اخلاق درست نمیشود، بلکه باید پایه قانونی داشته باشد. بالاخره یک روز باید به این قرارداد بینالمللی بپیوندیم که بیش از این ما را دزد و خاطی نپندارند. (گوشه ای از صحبتهای جواد مجابی در همایش مالکیت فکری در کاشان در تاریخ ۹ شهریورماه 1397)[۱۳]
از فراسوی ترانگی،
از ضمیر آب و آبی و ستاره،
در شبانه ی اتاق می وزی
حس رویش جوانه را، چگونه می توان سرود؟
گرد من، کبوترانه بال می زنی
حجم آسمانه را، فضای خانه را
از طنین بال خود، می آکنی
شعر می تراود از هزار سوی رقص تو
هرم خواب،
روی سطح شب شناور است
خواب، تار می تند
عطر کاهلی، درون تخت و جامه می پراکند
همچنان ولی، تو بال می زنی و شعر موج می زند
پلک های شب،
شعله ور از التهاب خواب
حجم خالی اتاق من، پر از طنین موج موج بال تو
ناب ناب ناب
نرم نرم،
بر زلال شرم،
بر حریر واژه ها، برهنه می شوی.
سرنهاده روی بالش سکوت،
غرق رخوتی غریب،
هم صدای نبض شب،
در کنار من، میان دفترم، به خواب می روی!
علیرضا __طبایی
پچپچه:
«باز سَرورِ تمامِ کائنات
لختلخت
توی شهر پرسه میزند...
شنیدهای؟»
از بلندگو:
«دور شو!
کور شو!...»
پچپچه:
«آن شهاب را ببین در آسمان!...»
«توی باغ نیست بینوا!
ایستاده بینِ راه تا ببیندش!...»
در دلش:
«خیرگی مکن!
برو!
جان بهدر نمیبری!...»
محرمانه:
«سرورِ تمامِ کائنات باز
با خجستهگامهایشان
نازیانه از نمای شهر بازدید میکنند؛
بس مبارک است و منّتیست
بر سر تمامِ خلق!
کارهای کرده تا کنون:
دو زبان بریدهایم و
چار چشم کور کردهایم
(فوق محرمانه:
یک شهاب توی گور کردهایم)
هر که را که خوابِ فتنه دیده بود
بازداشت یا ز شهر دور کردهایم
(فوقِ فوقِ محرمانه:
باز توی گور کردهایم)
اینهمه بدونِ ذرهای سروصدا
یا بدونِ کاربستِ زور کردهایم...
[با خودش: هزار آفرین بر این قلم!
متن ازین قشنگتر نمیشود!
سجعسجع قافیهبهقافیه ردیف...
نیک شاعرم!]
و، خلاصه، شهر را
محضِ نازیانهگامِ سرورِ تمامِ کائنات
جفتوجور کردهایم!
هر چه کردهایم
در حقِ تمامِ خلق
عینِ داد بوده و وِداد!
سرورِ تمامِ کائنات زنده باد!»
از بلندگو:
«یک شهاب!
یک شهاب باز ایستاده بینِ راه!
دور شو!
کور شو!...»
پچپچه:
«آن شهاب را...»
«مبین! بخواب!»
کوچۀ کلارا، ۳ شهریور ۱۳۹۸