سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سه گانی / طیبه سلمانی نزاد


می‌رسد صدای ناله‌ای به گوش؛
دل، سوار نابلد
اسب آرزو چموش.


روزهای برفی‌ات/ مهدی عاطف‌راد


آه، زندگی!

روزهای برفی‌ات چه شادمانه بود!

روزهای سرد و لرزآوری که گرم می‌شدیم

از حرارت جوانی پر از امید و آرزو

روزهای شور و شر

روزهای شیطنت

و برای یک دو ساعتی

کودک درون خویش را

ساختن رها

در میان لحظه‌های سرخوشی

پرت کردن گلوله‌های برفی فشرده گشته در میان دستها به هم

روی برفها دویدن و سریدن مهیج و نشاط‌زا

گاه نیز لیز خوردن و ولو شدن به روی برفها

در میان غش غش بلند خنده‌های دل‌گشا

روزهای برفی‌ات چه کودکانه بود!

در به روی شور و شوق زندگانی پر از امید می‌گشود.


آه، زندگی

روزهای خوب برفی‌ات

آن دقایق پر از سرور و سرخوشی تمام شد چه زود!



رنجی بود کز آن نتوانند نام برد/ مهدی عاطف‌راد


در نخستین چاپ مجموعه‌ی کامل شعرهای نیما (مجموعه‌ی آثار نیما یوشیج- دفتر اول- شعر- نشر ناشر- چاپ اول- سال ۱۳۶۴) که در ادامه‌ی متن آن را "مجموعه‌ی شعرهای نیما" می‌نامم و مرجع و منبع چاپهای بعدی دیوان شعرهای فارسی نیما- از جمله چاپ نشر اشاره و چاپ نشر نگاه است- اشتباهها و ایرادهای گوناگونی وجود دارد که تأسف‌‌آور و پرسش‌انگیز است.

 این ایرادها و اشتباه‌ها را به این بخشها می‌توان تقسیم کرد: واژه‌های نادرست- واژه‌های جاافتاده- نشانه‌های نادرست- نشانه‌های جاافتاده- نشانه‌های اضافی- سطربندی نادرست- فاصله‌ی نادرست بین سطرها- فاصله نگذاشتن بین سطرهایی که متعلق به بندهای مختلفند و باید بینشان فاصله باشد- بخش‌بندی نادرست.

 بخشی از این ایرادها در مرحله‌ی رونویسی شعرها از روی دست‌نوشته‌های نیما، یا در مرحله‌ی حروف‌چینی کتاب یا در مرحله‌ی غلط‌گیری پس از حروف‌چینی و تصحیح نهایی به‌وجود آمده است.

 بخشی از ایرادها در مرحله‌ی خواندن شعرها از روی دست‌نوشته‌های نیما به‌وجود آمده و به علت بدخطی نیما یا خط‌خوردگی یا محو شدن واژه‌ها یا بی‌دقتی و کم‌توجهی نسخه‌برداران حاصل شده است.

 بخش دیگر هم ایرادهایی هستند که در خود دست‌نوشته‌های نیما وجود داشته و در اثر بی‌دقتی نیما هنگام نوشتن آنها ایجاد شده است.

اینک نمونه‌هایی از اشتباههای موجود در "مجموعه‌ی شعرهای نیما".

نمونه‌ی اول: در ابتدای کتاب شعر "قلم‌انداز" که طبق آنچه در سال‌شمار زندگی نیما یوشیج آمده کار نسخه‌برداری و تدوین آن را آقایان شراگیم یوشیج و سیروس طاهباز به طور مشترک انجام داده‌اند، تصویر دست‌نوشته‌ی شعر "گم‌شدگان" نیما چاپ شده است. اگر متن تصویر این دست‌نوشته را با متن چاپ شده‌ی شعر در صفحه‌های ۱۱ تا ۱۳ همین کتاب مقایسه کنیم، با کمال تعجب متوجه اشتباهی فاحش در متن چاپی نسبت به تصویر دست‌نوشته می‌شویم: در تصویر دست‌نوشته، سطر نهم چنین است: می‌آید با چه شور و سوداست به کار (البته ظاهراً نیما اول به جای "به کار" به سهو یا به عمد "چکار" نوشته بوده، بعد آن را اصلاح کرده و به جای آن "به کار" نوشته است.

همین سطر در صفحه‌ی ۱۲ کتاب به صورت مقابل چاپ شده است: می‌آید با چه شور و سودا همکار

یعنی "سوداست" تبدیل شده به "سودا" و "به کار" تبدیل شده به "همکار".

همین اشتباه در "مجموعه‌ی شعرهای نیما" هم به همین صورت تکرار شده است.

 

نمونه‌ی دوم: در "مجموعه‌ی شعرهای نیما" تصویر دست‌نوشته‌ی شعر "جغدی پیر" چاپ شده است. با مقایسه‌ی این تصویر با متن چاپی همین شعر در صفحه‌ی ۳۹۸ متوجه دو مورد تفاوت مهم بین تصویر دست‌نوشته و متن چاپ‌شده‌ی این شعر می‌شویم.

 مورد اول: سطر دوم تصویر دست‌نوشته چنین است:

زیر این دره بغلتید و برفت

ولی در متن چاپی همین سطر چنین چاپ شده است:

از بر دره بغلتید و برفت

یعنی "زیر این" که نیما آن را کاملن خوانا نوشته، در اثر بی‌دقتی و کم‌توجهی "از بر" خوانده شده است.

مورد دوم: سطر سوم در تصویر دست‌نوشته چنین است:

آفتاب از نگه سرد به خاک

البته ابتدا نیما به جای "نگه"، "نگهش" نوشته بوده ولی آن را خط زده و بالای سمت چپش نوشته: "نگه". ولی نسخه‌برداران به این موضوع توجه نکرده و این سطر را چنین نسخه‌برداری و چاپ کرده‌اند:

آفتاب از نگهش سرد به خاک.

 

همین دو نمونه به روشنی بیان می‌کند که بین دست‌نوشته‌ی شعرهای دیگر نیما و متن چاپ شده‌ی آنها هم به احتمال زیاد از این تفاوتها کم نیست و این تفاوتها بیانگر دقت پایین و کم‌توجهی نسخه‌برداران و تدوینگران شعرها- یعنی آقایان شراگیم یوشیج و سیروس طاهبار- است.

 

نمونه‌ی سوم: برای اینکه تصور روشنی از میزان و نوع ایرادهای موجود در متن شعرهای "مجموعه‌ی شعرهای نیما" داشته باشیم، متن چاپ شده‌ی شعر "منِ لبخند" را که در صفحه‌های ۳۹۴ تا ۳۹۶ این کتاب چاپ شده، بررسی می‌کنم. در این متن ایرادهای متعددی وجود دارد که ایرادهای مهمتر اینها هستند.

سطر ۱: از درون پنجره‌ی همسایه‌ی من، یا ز ناپیدای دیوار شکسته‌ی خانه‌ی من

"ز ناپیدای" به اشتباه "زناپیدای" چاپ شده است.

سطر ۲۶: نه دمی بر گوهری تابان نگه‌تان می‌گشاید

این سطر به اشتباه به صورت دو سطر زیر هم نوشته شده است، به این صورت:

نه دمی بر گوهری تابان

نگه‌تان می‌گشاید.

در این صورت سطر "نگه‌تان می‌گشاید" از نظر وزن عروضی بر مبنای بحر هزج است، در صورتی که کل شعر بر مبنای بحر رمل است، ولی چون نسخه‌برداران و تدوینگران با علم عروض آشنایی نداشته‌اند، متوجه خطای دو سطر نوشتن این سطر نشده‌اند.

سطر ۲۹: آب‌ریزان دروغ اشکهاتان می‌کند سرریز

در این سطر "اشکهاتان" به اشتباه "اشگهاتان" و "سرریز" به اشتباه "سرزیر" چاپ شده است و نسخه بردار توجه نکرده که اشک سرریز می‌کند نه سرزیر، و "سرریز" در پایان این سطر با "خطرانگیز" در پایان دو سطر بعد هم‌قافیه است، و هم از نظر معنایی و هم از نظر قافیه‌بندی "سرریز" درست است نه "سرزیر".

سطر ۳۷: یا بکاهیده ز بار خود

در این سطر "بکاهیده" به اشتباه "به کاهیده" چاپ شده است.

 

نمونه‌ی چهارم: نمونه‌ای هم از بخش‌بندی نادرست بعضی از شعرهای این کتاب بیاورم. شعر "همه شب" که در صفحه‌ی ۶۲۲ کناب چاپ شده، به‌اشتباه به چهار بند تقسیم شده است. بند اول: سطرهای ۱ و ۲- بند دوم: از سطر ۳ تا آخر سطر ۶- بند سوم: از سطر ۷ تا آخر سطر ۱۶- بند چهارم: سطرهای ۱۷ و ۱۸ و ۱۹.

در صورتی‌که این شعر در حقیقت شعری دو بندی است و بخش‌بندی درستش به این صورت است: بند اول: از سطر اول تا آخر ِ سطر ششم. بند دوم: از سطر هفتم تا آخر شعر. قافیه‌های "سراغ" و "وثاق" که قافیه‌های شنیداری هستند، قافیه‌های سطرهای پایان دو بند و ردیف "اَم پیچان" ردیف پایان‌بخش دو بند در این بخش‌بندی است.

با همین ساختار و شکل بیرونی دو بندی، نیما- در سالهای نزدیک به سال سرودن شعر "همه شب"- شعرهای دیگری چون "در شب سرد زمستانی"، "مرغ شب‌آویز"، "داروگ"، "پاسها از شب گذشته‌ست"، "تو را من چشم در راهم"، "شب همه شب" سروده است.

 

اینها نمونه‌هایی بود از اشتباهها و ایرادهایی که در کتاب "مجموعه‌ی شعرهای نیما" وجود دارد و شعرهای این کتاب را آلوده به غلط و غیر قابل اعتماد کرده است، و دهها مورد دیگر از این نمونه‌ها می‌توانم بیاورم ولی من به همین چند نمونه اکتفا می‌کنم و فکر می‌کنم که همین‌ها می‌توانند درک روشنی از ابعاد ایرادها و اشتباههای راه یافته به شعرهای نیما در این کتاب پدید آورند.

 

هنگامی که شراگیم یوشیج اعلام کرد که قصد دارد بار دیگر مجموعه‌ی اشعار نیما را منتشر کند، این خبر کورسوی امیدی در ذهنم روشن کرد که شاید این بار برای نخستین بار مجموعه‌ی شعرهای نیما با تصحیحی دقیق و به صورتی شایسته‌ی نام آن شاعر بزرگوار، بدون ایرادها و اشتباههای چاپهای قبلی منتشر شود و ما دوستداران شعرهای شاعر محبوبمان، سرانجام نسخه‌ای آراسته و پیراسته و ویراسته از شعرهای نیما به دست آوریم.

پس از آن شراگیم یوشیج اعلام کرد سایتی به نام "سایت رسمی نیما یوشیج" بنیان نهاده‌ و قرار است بعضی از آثار نیما، با نظارت ایشان، در آن منتشر شود.

نخستین اثری که در این سایت منتشر شد، شعر "ققنوس" نیما بود. در متن منتشر شده‌ی این شعر دو اشتباه وجود داشت. اول اینکه واژه‌ی "شغال" در سطر "بانگ شغال و مرد دهاتی" به اشتباه "شغالی" تایپ شده بود. دوم اینکه واژه‌ی "نتوانند" در سطر "رنجی بود کز آن نتوانند نام برد" به اشتباه "نتوان" تایپ شده بود. در ایمیلی به ایشان این دو اشتباه را تذکر دادم و خواهش کردم که حالا که تصمیم گرفته دیوان شعرهای نیما را به صورت تصحیح شده و ویراسته منتشر کند، به دقت نظارت کند که در "سایت رسمی نیما یوشیج" شعرهای نیما بدون اشتباه و به صورت درست و دقیق و ویراسته منتشر شود. اشتباه اول مدتی بعد تصحیح شد ولی در مورد اشتباه دوم، شراگیم یوشیج این ایراد را وارد ندانست و طی ایمیلی مطالبی برای اثبات درستی واژه‌ی "نتوان" در آن سطر و نادرستی واژه‌ی "نتوانند" نوشت که خلاصه‌ی آن چنین است:

چون این سطر از شعر ادامه‌ی سطرهای قبل است و در سطرهای قبل چنین آمده:

حس می‌کند که زندگی او چنان

مرغان دیگر ار به سر آید

در خواب و خورد

رنجی بود کز آن...

و چون فاعل در جمله‌ی "حس می‌کند که زندگی او چنان" سوم شخص مفرد (مرغ) است (و منظور نیما از مرغ خودش بوده)، پس در جمله‌ی "رنجی بود کز آن" که ادامه‌ی سطر "حس می‌کند.." است، فعل باید مفرد باشد، به این دلیل "نتوانند" غلط است و واژه‌ی درست "نتواند" یا "نتوان" است.

در ضمن ایشان نوشت که از چهار شاعر (براهنی- خویی- سایه- رؤیایی) در این باره نظرخواهی کرده‌اند، و از این چهار شاعر تنها رؤیایی نظر درستی ارائه داده و گفته که "نتوان" درست است و حتا "نتواند" هم می‌تواند باشد.

 

اینک برهانهای من برای اثبات این‌که صورت درست سطر مورد نظر این است: "رنجی بود کز آن نتوانند نام برد"، و نادرستی واژه‌هایی چون "نتوان" یا "نتواند":

 

۱- در تمام کتابهای شعری که در سالهای دو دهه‌ی ۵۰ و ۶۰ منتشر شده و این شعر در آنها چاپ شده (از جمله کتاب "شعر من" که خود شراگیم یوشیج متن آن را از روی دست‌نوشته‌های نیما نسخه‌برداری کرده، یا کتاب "مجموعه‌ی شعرهای نیما" که ایشان بر چاپ آن نظارت داشته‌) این سطر به صورت "رنجی بود کز آن نتوانند نام برد" چاپ شده و من تا کنون کتاب شعری ندیده‌ام که این سطر در آن به صورت "رنجی بود کز آن نتوان نام برد" یا "رنجی بود کز آن نتواند نام برد" چاپ شده باشد.

 

۲- نیما شعر "ققنوس" را در بحر مضارع سروده و وزن سطر "رنجی بود کز آن نتوانند نام برد"، "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلات" است که صورت کامل این وزن در عروض نیمایی است و نیما به این صورت علاقه‌ی خاصی داشته و اغلب سطرهای اصلی و بلند شعرهایی را که در این بحر سروده با همین وزن سروده است.

جمله‌ی "رنجی بود کز آن نتواند نام برد" دارای تقطیع عروضی "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلن فعول" است و خارج از وزن و بدون وزن عروضی است، در نتیجه این صورت به یقین قاطع نادرست است و نمی‌تواند از نیما باشد.

جمله‌ی "رنجی بود کز آن نتوان نام برد" دارای تقطیع عروضی "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاع" است که صورت شکسته و ناقصی از وزن اصلی در این بحر است و از نظر عروض نیمایی صورت درستی از این بحر است، منتها به دلیل اینکه در جای مناسبی شکسته نشده، حالت موزونیت و موزیک کلامی آن ناقص و نامطبوع است، به همین دلیل اگرچه نیما از این صورت در جاهایی که لازم بوده یا ناچار بوده، استفاده کرده ولی بسیار کم استفاده کرده و هرگز در جاهای اصلی و حساس شعر، مثلاً در پایان بندها یا در سطرهایی که پایان آن دارای قافیه بوده، استفاده نکرده، و تنها گاهی در میان بندها و در جاهایی که موضوع بیان شده خیلی مهم نبوده و سطر حالت پاساژ داشته و موسیقی سطر می‌توانسته نامطبوع باشد، از چنین صورت شکسته‌ای استفاده کرده است.

نیما بیست شعر آزاد در بحر مضارع سروده و این بیست شعر در کل دارای ۱۰۸ بند است ولی تقریباً هیچ بندی از این شعرها نیست که سطر پایانی آن دارای وزن "مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاع" باشد. به این دلیل نتیجه می‌گیرم که این سطر هم نمی‌تواند به صورت "رنجی بود کز آن نتوان نام برد" باشد و صورت درست آن همان "رنجی بود کز آن نتوانند نام برد" است.

 

۳- نیما به آرمونی معتقد بود و عقیده داشت که چند سطر در پیوند با هم و با ایجاد آرمونی، وزن را به‌وجود می‌آورند. دو سطر "در خواب و خورد/ رنجی بود کز آن نتوانند نام برد" با توجه به قافیه‌های "خورد- برد" و موسیقی مطبوعی که ناشی از شکستگی وزن در جای خوش‌آهنگ است، آرمونی گوش‌نواز و مطبوعی ایجاد کرده است، ولی دو سطر "در خواب و خورد/ رنجی بود کز آن نتوان نام برد" فاقد آرمونی است و واژه‌ی "نتوان" در سطر دوم آرمونی بین این دو سطر را برهم زده و به این دلیل هم نادرست است.

 

۴- ساخت (= صیغه) سوم شخص فعل "حس می‌کند" در سطر "حس می‌کند که زندگی او چنان" به هیچ‌وجه ربطی به ساخت فعل در سطر "رنجی بود کز آن نتوانند نام برد" ندارد، و استدلال شراگیم یوشیج در این باره نادرست است. در واقع معنی چهار سطر "حس می‌کند که زندگی او چنان/ مرغان دیگر ار به سر آید/ در خواب و خورد/ رنجی بود کز آن نتوانند نام برد" این است که ققنوس حس می‌کند که اگر زندگی او هم مانند مرغان دیگر در خواب و خورد به سر آید، رنجی که او کشیده رنجی است بی‌اهمیت و ناچیز که ارزش آن را ندارد که (دیگران یا آیندگان) آن را به یاد بسپرند و از آن نام ببرند (یا یاد کنند). بنابراین خود او قرار نبوده از رنجش نام ببرد که لازم باشد فعل این جمله سوم شخص مفرد باشد، چون خودش که زندگی‌اش به سر‌آمده و دیگر نیست که از رنج خودش نام ببرد، این دیگران یا آیندگان هستند که پس از به‌سر آمدن زندگی او باید رنجش را به یاد بسپارند و از آن نام ببرند. از سوی دیگر، فعل "نتوان" چون بدون ساخت است و منفی است دلالت بر هیچ‌کس دارد و تنها به مرغ بر نمی‌گردد. به بیان دیگر حتا اگر به فرض محال این سطر به صورت "رنجی بود کز آن نتوان نام برد" باشد، معنی‌اش این نخواهد بود که رنجی است که ققنوس از آن نمی‌تواند نام ببرد، بلکه باز معنی‌اش این می‌شود که رنجی است که هیچ‌کس از آن نمی‌تواند نام ببرد، و بنابراین در این صورت هم ناقض نظر آقای شراگیم یوشیج می‌شود.

 

۵- بر خلاف نظر شراگیم یوشیج و بعضی از مفسران این شعر (از جمله تقی پورنامداریان) من گمان نمی‌کنم که نیما شعر ققنوس را درباره‌ی خودش سروده باشد. مهمترین شعرهای نمادینی که نیما درباره‌ی خودش سروده "خواب زمستانی" و "ماخ اولا" است. تصویرهای ارائه شده در این دو شعر از شخصیت نمادین شعر تصویرهای به‌کلی متفاوت با تصویر شخصیت ققنوس در شعر "ققنوس" است. تصویر ارائه شده از ققنوس تصویر قهرمانی جانباز و فداکار و از خودگذشته است که شور ایثار و جانفشانی دارد. مطمئنن نیما چنین تصوری از خود نداشته که چنین تصویری از خود بسازد. حدس قوی من درباره‌ی این شعر این است که نیما این شعر را درباره‌ی شخص دیگری سروده و نه درباره‌ی خودش. درباره‌ی دلیلهای این حدسم و نشانه‌هایی که در تأیید آم دارم در مقاله‌ای مستقلی نظرم را به تفصیل نوشته‌ام.

در پایان تذکر دو نکته را ضروری می‌دانم:

یک- نسخه‌برداری و تدوین و چاپ مجموعه‌ی شعرهای شاعری چون نیما که خطی نه چندان خوانا و طرز نوشتنی نه چندان منظم داشته و زبان شعرش پیچیده و غیر عادی و غریب و خوانش شعرش دشوار است، نیاز به نسخه‌برداران و تدوینگرانی دارد که علاوه بر داشتن دقت و توجه و حوصله‌ی فراوان، دارای دانش ادبی کافی باشند و علم عروض بدانند و با عروض نیمایی هم آشنایی کافی داشته باشند و نیماشناس باشند و بر زبان و ویژگیهای کلامی و وزنی شعر نیما مسلط باشند، تا بتوانند متن دست‌نوشته‌ها را درست و دقیق بخوانند.

دو- انتشار مجموعه‌ی شعرهای نیما به صورتی پاکیزه و پیراسته از اشکال و اشتباه، نیازمند تصحیح و ویرایش دست‌نوشته‌ی شعرها و پیراستن آن از انواع خطاهایی است که ناشی از بی‌دقتی خود نیما هنگام نوشتن دست‌نوشته‌ها و لغزشهای احتمالی او است. این عمل ِ کاملن ضروری در هیچ‌کدام از مجموعه شعرهایی که تا کنون از نیما منتشر شده انجام نگرفته است. این ویرایش باید توسط ویرایشگرانی حرفه‌ای، دقیق، پرحوصله و دارای دانش ادبی و ذوق شعری و احساس مسئولیت کافی صورت گیرد.


محمود مشفق تهرانی / ل،بهرامیان


 م.آزاد(محمود مشرف آزاد تهرانی)


گیسوی حنایی من!

ای چشمهایت فریاد

وبازوانت گردباد


آه ای بنفشه گیسو

بگذارتا بنفشه توباشی

از خاک من برویی


بگذار تا حضور تورابشنوم

از بطن سرد سنگ


بگذار تا نگاه توناگاه 

ویران کند سکوت سترون را


کتاب (گل با غ آشنایی)

صص۴۹۳--۴۹۴


محمود آزاداز فروغ ،اخوان وشاملو درسهای فراوانی گرفت.

اما هرگز به تقلید از آنها نپرداخت.

آزاد دردهه ی چهل وپنجاه نشان داد.

 شاعری صاحب سبک است.

آزاد دربیان مضامین عاشقانه از فروغ تاثیر پذیرفته است.

با این تفاوت که عشق اوجنبه ی شخصی داردولی عاشقانه های فروغ جنبه ای

عام وانسانی دارد.


مجموعه ی گل باغ آشنایی یکی از زیباترین اشعار محمود آزاد است.


آزاد درشعر (گل با غ آشنایی)

با گل وپرنده وباغ وماه وشکوفه و سرو وچمن و کبوترو نسیم سروکار دارد.


سخنش به زیبایی طبیعت است‌.


شاعراز کبوتر از شاخسار  از بنفشه  از نسیم از چمن خبری از محبوب نشنیده است .


گل باغ آشنایی


گل من ،پرنده ای باش وبه باغ وبادبگذر


مه من ،شکوفه ای باش وبه دشت آب بنشین.

گل با غ  آشنایی ،گل من ،کجا شکفتی


که نه سرو می شناسد

نه چمن سراغ دارد؟


نه کبوتری که پیغام  تو آورد به بامی

نه به شاخسار دستی،  گل آتشین جامی


نه بنفشه ای

نه جویی

نه نسیم گفت وگویی


نه کبوتران پیغام

نه با غ های روشن!


گل من میان گلهای  کدام دشت خفتی؟

به کدام راه خواندی؟


به کدام راه رفتی؟


گل من،

تو  راز مارا به کدام دیوگفتی؟

که بریده ریشه ی مهر، شکسته شیشه ی دل


منم این گیاه تنها

به گلی امید بسته

همه شاخه ها شکسته

به امیدها نشستیم وبه یادهاشکفتیم


درآن سیاه منزل

به هزار وعده ماندیم

به یک فریب خفتیم

م،آزاد


۱۴۰۰

آرزو / محمد رضا راثی پور


می شود آیا

هیچ کسی با هزار زور و تقلا

راه براین سیل بی نجات ببندد؟

آری این سیل رهسپار به مرداب!

  -رهگذرانی که گامهاشان

    هول و ولا را و حرص را

    در گذر و کوچه می نوازند!-


می شود آیا

هیچمدانی از انجماد زمستان

خدشه بیارد

در صف این مور های توشه به دندان!


- اسب تخیل مران به جاده خاکی

گرد و غبارش مزاحم است به دیدن

گربه به قصد ثواب موش نگیرد

جز پی سودش کسی خطر نپذیرد


در گذری که شتاب رهگذرانش

زنده کند داستان مور و ملخ را

عاصی از این دور بی تمام

بر سر آنم که با مساعدت سنگ

راه بر این سیل بی نجات ببندم!


هفده دی ۱۴۰۰