اتفاق می افتد
گاه هم برای شما
دیدن تباهی ها
دیدن سیاهی ها
گرچه سخت نامطلوب
دیدن و گذشتن از آن
من ندیده می گیرم
بر لبم شکایت و فحش
شاکیم از این عالم
از تمام بیش و کمش
کیست تا شود راضی
از عدالت و ستمش
هر کجا که بلواییست
وارسی اگر بکنی
من نخورده ام تو نخور
عامل شکایتهاست
چون مسیح و چون بودا
ترک خواستن هنر است
وگرنه هر شعار دگر
فتنه است و درد سر است