برای جانباختگان 16 آذر
سه شعر
سه شاه بیت
سه استعاره ی ناب
سه آفتاب
اینک غزل چگونه به پا خیزد؟
اینک کلام موزون
با نامتان چگونه در آمیزد؟
در طول شب هماره طنین انداخت
فریادتان رسا
در طول شب هماره درخشیدید
در چشم اشک ما
وقتی که نام عشق
از یاد رفته بود
وقتی که فکر گل
در ذهن شاخه ها
بر باد رفته بود
یاران من! شما
با یک سبد شقایق
بر سینه یتان
پاییز را به سخره گرفتید
شوریده¬ وار شوق شکفتن را
تا انتهای تجربه رفتید.
آذر 58
کاش دنیا آن امید و شوریدگی را پاس میداشت. فکر میکردیم فردا یعنی روشنی و فرا رویی خورشید. امروز که در آن فردا هستیم نه تنها روشنایی و خورشیدی نیست برای آن امید تا کجا باید منتظر بود؟
هزار سال شفق می شکفت و صبح نبود.
سلام و عرض ادب
نحو و هندسه ترکیب الفاظ این شعر مرا برد به فضای نشریاتی قدیمی که سالها پیش از دستفروشی هایی که جمعه ها در پیاده رو بساط کتاب پهن می کردند خریده بودم.نشریاتی مثل آرش و جنگ بچه های اصفهان و ....
باور بفرمایید انگار بجای کلمات در نوشته ها باروت و نارنجک به کار رفته بود.یک نوع شور ویرانگرانه برای خراب کردن و ساختن از نو.
در ذهن خود بسیاری از نویسندگان را دانشجویان آنارشیست انقلاب فرانسه و جمهوری کمونارها تصور می کردم که در دولت مستعجل خود درخشیدند
سلام جناب راثی پور فعل مصراع دهم شعر با یک سبد شقایق درخشیدید باید باشد. حتما اشتباه از خود من است. بفرمایید درستکنند لطفا، با سپاس سلطانی