کنایهها،
اصطلاحات، مثلها، اشعار و بسیاری از ارجاعات و اشارات زبانی، موجب زیبایی
و غنای زبان گفتاری و نوشتاری است و بسیاری از توانمندیهای زبان به این
عوامل وابسته است. شیوه سخن گفتن هرکس نشانگر محیط ذهنی و زبانی اوست و به
عبارتی، از طرز حرف زدن و نوشتن اشخاص میتوان دریافت که منابع مطالعاتی
و بهرهوری زبانی ایشان چیست. از برخی نوشتهها رایحه سعدی و حافظ و عطار
و مولانا و بیهقی و میبدی به مشام میرسد. برخی نوشتهها عطر قائممقام
و جمالزاده و بهار و مینوی را دارد و برخی دیگر بوستانی رنگارنگ است
پر از گلهای معطر و آشنا و ملایم وموافق طبع مردم فارسی زبان، از دیرباز
تا امروز.
از برخی نوشتهها نیز بوی ترجمههای ناشیانه و مکالمات
فیلمها و سریالها شنیده میشود. نثرهای شتابزدهای که زبان فارسی را
در حد نوشتههای سردستی مطبوعات زرد و شیوه سخن گفتن عجولانه
گزارشگران ورزشی تقلیل دادهاند. گاهی حتی ارجاعات و اشارات و تلمیحات
این نوع نوشتهها به همان منابع شگفت باز میگردد. تعابیری چون: «همه
مردان تیم ملی»، «خوب، بد، زشت»، «چند طرح عمرانی کلید میخورد»،
«انگیزهخوانی»، «انرژی مثبت»... و از این قبیل.
در روزگار تکرار
و تقلید و شتاب، گویی کسی برای مطالعه و تأمل و مراجعه به کتابهای معتبر
مجالی ندارد. کافی است جملهای یا مصراعی در گفتار و نوشتار رسانهای
راه یابد؛ مقلدان آن قدر آن جمله و عبارت را ـ فارغ از درستی و
نادرستی ـ بهکار میبرند که از فرط تکرار، دست فرسود و بیاثر
میشود؛ مثلاً:
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
که
همگان آن را با افزودن فعل «است» به پایان بیت میخوانند و هیچ از خود
نمیپرسند که در این صورت تکلیف بیت بعدی و قافیه آن چیست؟
در
واقع، زبان گفتاری و نوشتاری در این چرخه تکرار و تقلید، روز به روز
فقیرتر و تهیدستتر میشود. گویی انبان کلمات فارسی هر روز کوچکتر و
لاغرتر میشود و آن همه شعر و تمثیل و کنایه و اشاره و تلمیح و ظرایف
زبانی که موجب شیوایی زبان فارسیاند، در شتاب و بیحوصلگی گویندگان و
نویسندگان رسانههای فراگیر، از زبان ارتباطی حذف میشوند و به جای آنها
تعابیر عجیبی چون : «هر از چندگاهی»، «گاهاً»، «خواهشاً»، «گیر دادن»،
«کنسل شدن»... از زبان و قلم ایشان صادر میشود که به دلیل تأثیرگذاری
رسانهها به سرعت به زبان گفتوگو و نثر نسلهای بعدی آسیب میزنند.
بخش
دیگری از این آسیب مربوط به زبان شعر است، که در اشعار بسیاری ازشاعران
جوان دیده میشود. گویی که آنها مصالح زبانی خود را از میان مطبوعات
زرد، وبلاگها و شبکههای تلویزیونی یافتهاند و زبان شیرین فارسی،
بهویژه زبان سحرانگیز شعر فارسی را از آن همه توانمندی و زیبایی و
آراستگی محروم ساختهاند