سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

دوباره شعر بخوانیم/ آرش شفاعی


ار این سلسه نوشته‌ها که ان شاءالله اگر عمری باشد و فراغتی، هر هفته یکی به خدمتتان عرضه خواهد شد، شعرهایی از شاعران امروز را با هم می‌خوانیم. نویسنده مدعی نیست که مقصود و منظور شاعر را کشف کرده است و آنچه می‌نویسد دقیقاً همان چیزی است که منظور نظر شاعر بوده است؛ اتفاقاً در این نوشته‌ها برآنیم که شعرهای شاعران مختلف را از منظرهای متفاوت و گوناگون بازخوانی کنیم و برداشت و خوانش خود را از هر شعر به مخاطبان بگوییم و یادآور شویم که هر شعر ارزشمندی می‌تواند خوانش‌های فراوان و متفاوتی داشته باشد یا به قولی به تعداد مخاطبان، به سمت شعر راه هست. در نخستین سلسله یادداشت از این مجموعه، شعری از زنده یاد «الهام اسلامی‌» را با هم می‌خوانیم.

سنجاق سرم از عشق چیزی نمی‌فهمد
فقط همین را می‌داند
چگونه
وقتی تو می‌آیی
زیباترم کند

این شعر از مجموعه‌ی «دنیا چشم از ما برنمی‌دارد» سروده‌ی الهام اسلامی، نشر شاملو، چاپ اول ۱۳۷۸ انتخاب شده است.

درباره‌ی صنعت تشخیص و کاربرد و کارکرد آن در شعر، تقریباً همه چیزی خوانده‌ایم و چیزی می‌دانیم. به کار بردن صنایع و تکنیک‌های شعری البته بخشی از هنر شاعری است اما هنر شاعری به این کاربردها و کارکردها محدود نیست. یک شاعر شش‌دانگ هیچ‌گاه در لحظه‌ی سرودن متوجه نیست که در حال استفاده از چه صنعتی است، اما متوجه هست که کدام شکل از به کارگیری زبان به زیبایی و عمق یافتن شعر کمک بیشتری می‌کند.
بیایید این شکل را با حفظ تصویر اصلی آن تغییر بدهیم. من احتمال می‌دهم که اگر یک شاعر تازه کار این تصویر به ذهنش می‌رسید، بلافاصله چنین شعری می‌نوشت:
سنجاق سرم
وقتی تو می‌آیی
زیباترم می‌کند
در شکلی از شعر که ما ساختیم، همان منطق تصویری وجود دارد. همان صنعت تشخیص هم به کار رفته است و حتی از شعری که الهام اسلامی‌ سروده موجزتر است، اما به نظر من شعر او از نمونه‌ای که ما ارائه دادیم، شعرتر است. در نظر شاعر صنعت تشخیص اهمیت اصلی را نداشته است. اتفاقاً او به دنبال این است که نشان دهد اگر شی‌ای توانایی درک و احساس پیدا کرده است، به دلیل وجود انسانی است که از آن استفاده می‌کند.
شعر الهام اسلامی‌ عاشقانه است؛ برای «تو»یی سروده شده است که شاعر برای آمدنش خود را زیباتر می‌کند، اما شعری عاشقانه است که وجود معشوق را به رخ عاشق می‌کشد. در این جا شاعر به دنبال حذف و انحلال شخصیت خود از شعر برای بزرگ داشتن محبوبش نیست، بلکه به گونه‌ای پوشیده و پنهان، وجود خود را به رخ عاشق می‌کشد. الهام اسلامی‌ از صنعت تشخیص استفاده کرده، اما یاداوری کرده است که جاندارپنداری یک شیء، به واسطه‌ی انتخاب یک جاندار صورت گرفته است.
ما در شعر عاشقانه به این سنت عادت کرده‌ایم که همه چیز جهان را در وجود معشوق حل کنیم. انحلال در معشوق اگرچه ریشه در باورهای فکری و عارفانه دارد، اما به شعر عاشقانه حتی عاشقانه‌های محض نیز تسری پیدا کرده است. در شعر عاشقانه‌ی ما، همه چیز جهان از جمله شخصیت انسانی معشوق، از وجود عاشق رنگ و نور می‌گیرد؛ اما شعر الهام اسلامی‌ یک شعر مدرن به تمام معنی است. شعری است که در آن معشوق و عاشق هر دو شخصیت انسانی دارند و همه چیز جهان از شخصیت هر دوی آن‌ها رنگ و نور می‌گیرد.
الهام اسلامی ‌شعرش را با لحنی تخفیف‌دهنده آغاز کرده است. به ما یادآوری می‌کند که سنجاق سر او یک شیء است که از عشق چیزی نمی‌داند. پشت این یادآوری این سخن خفته است که سنجاق سر به واسطه‌ی انتخاب راوی شعر است که چیزی از عشق می‌فهمد _اگر بفهمد؛ یعنی این‌که ما در این‌جا عاشقی منفعل نداریم. عاشقی داریم که انتخاب می‌کند؛ عاشقی که سنجاق سرش را انتخاب می‌کند و البته نیمه‌ی بر زبان نیامده‌ی این حرف این است که نه تنها سنجاق سرش، بلکه معشوقش را هم انتخاب می‌کند.
شعر الهام اسلامی ‌اگرچه شعر کوتاهی درباره‌ی عشق است، اما نشان‌دهنده‌ی یک تفکر هم هست. تفکری که زن را در مقام عاشق و معشوق به صورت توأمان قرار می‌دهد. به او حق انتخاب، گزینشگری و بیان می‌دهد و شخصیت مستقل خود را به رخ عاشق می‌کشد. یک بار دیگر شعری را که ما براساس شعر اصلی ساختیم، بخوانید. متوجه خواهید شد که شعر دوم از این نگاه، تفکر و بیان خالی است و به همین دلیل است که شعر الهام اسلامی، شعرتر، بهتر و عمیق تر است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد