در آئینهی اشک / فریدون مشیری
بیتو سیسال، نفس آمد و رفت
این گِرانجانِ پریشانِ پشیمان را
کودکی بودم وقتی تو رفتی، اینک،
پیر مردیست ز اندوه تو سرشار، هنوز
شرمساری که به پنهانی، سیسال به درد،
در دل خویش گریست
نشد از گریه سبک بار هنوز!
آن سیه دستِ سیه داسِ سیه دل که ترا
چون گلی با ریشه،
از زمینِ دل من کَند و ربود،
نیمی از روحِ مرا با خود برد
نشد این خاکِ بههم ریخته، هموار هنوز!
ساقهای بودم، پیچیده بر آن قامتِ مهر،
ناتوان
نازک
تُرد
تند بادی برخاست
تکیهگاهم افتاد
برگهایم پژمرد
بیتو ، آن هستی غمگین دیگر،
به چه کارم آمد یا به چه دردم خورد؟
روزها طی شد از تنهائی مالامال،
شب، همه غربت و تاریکی و غم بود و خیال
همه شب چهرهی لرزان تو بود
کز فراسوی سپهر،
گرم میآمد در آینهی اشک فرود
نقشِ روی تو، درین چشمه، پدیدار هنوز!
تو گذشتی و شب و روز گذشت،
آن زمانها
به امیدی که تو، بر خواهی گشت..
مینشستم به تماشا، تنها
گاه بر پرده ابر
گاه در روزن ماه
دور... تا دورترین جاها میرفت نگاه
باز میگشتم تنها، هیهات!
چشمها دوختهام بر دَر و دیوار هنوز!
بیتو سیسال نفس آمد و رفت
مرغ تنها، خسته، خون آلود
که به دنبال تو پرپر میزد،
از نفس میافتاد
در نفس میفرسود
نالهها میکند این مرغ گرفتار هنوز!
رنگ خون بر دم شمشیر قضا میبینم
بوی خاک از قدمِ تند زمان میشنوم !
شوق دیدار توام هست
چه باک
به نشیب آمدم اینک ز فراز
به تو نزدیکترم، میدانم
یک دو روزی دیگر،
از همین شاخهی لرزانِ حیات
پَر کِشان سوی تو میآیم با
دوستت دارم
بسیار،
هنوز
نام / حسین منزوی
میآیی
اما تمام نامهای جهان باتوست.
وقت غروب نامت
دلتنگیست
وقتی شبانه چون روحی عریان میآیی
نام تو وسوسه است.
زیر درخت سیب نامت
حواست
و چون به ناگزیر
با اولین نفس که سحر میزند
میگریزی
نام گریزناکت
رویاست
مزمور بهار / محمد رضا شفیعی کدکنیبزرگا، گیتیآرا، نقشبندِ روزگارا،
ای بهارِ ژرف،
به دیگرروز و دیگرسال.
تو میآییّ و
باران در رکابت
مژدۀ دیدار و بیداری
تو میآییّ و
همراهت شمیم و شرمِ شبگیران
و لبخندِ جوانهها
که میرویند از تنوارۀ پیران
تو میآییّ و در بارانِ رگباران
صدای گامِ نرمانرمِ تو بر خاک
سپیدارانِ عریان را
به اسفندارمَذ تبریک خواهد گفت
تو میخندیّ و
در شرمِ شمیمت شب
بخورِ مجمری خواهد شدن
در مقدمِ خورشیده
نثارانِ رهت از باغِ بیداران
شقایقها و
عاشقها
چه غم کاین ارغوانِ تشنه را
در رهگذارِ خود
نخواهی دید.
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
سال ۱۳۴۹
RKaaIV