سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سه‌گانی و تحول در شعر معاصر/سلبی‌ناز رستمی





روند شکل‌گیری جریانهای ادبی- هنری نشان می‌‌دهد که در بستر هر جریان، چند مؤلفه به محوریت می‌رسد و پس از طی یک دوره‌ی اوج، کم‌کم به افول می‌گراید. این افول ناشی از اشباع‌شدگی مؤلفه‌هاست. این اشباع‌شدگی به گونه‌ای بروز می‌یابد که گویی بیشتر مسائل، دیگر آن اندازه که بایستی بااهمیت باشد، بااهمیت نیست؛ مرزی که در آن نه تنها شاهد هیچ آفرینش خلاقانه‌ای نیستیم، بلکه تکرارها، فضای محدود، عیبجویی، پند و اندرز، برتری و تفاضل، لحن آکنده از شکایت و اعتراض و ... از نشانه‌های آن است. با این مقدمه اکنون جا دارد پژوهشگران به بررسی این موضوع بپردازند که رستاخیز سه‌گانی با غروب و طلوع کدامین مؤلفه‌ها رخ داده است.

ظهور و حضور خالقی چون علیرضا فولادی در شعر معاصر، نیاز جامعه‌ی امروز را بر بستری نوتر پهن می‌کند که شاعرانی چون نیمایوشیج، شاملو، فروغ فرخزاد، فریدون مشیری و ... هر کدام سهمی در برآوردن این نیاز داشته‌اند. نقطه‌ی عزیمت فولادی در قالب جریان‌ساز «سه‌گانی» بر همان شاخصه‌های برجسته‌ی شعر فارسی استوار است و بخش عظیمی ازمؤلفه‌های شعر کلاسیک و شعر معاصر را چنان  ماهرانه در سه‌گانیهایش تعبیه کرده است که با تلفیق آن دو، محورهای تازه‌تری پدید آورده است و به قول محمدتقی غیاثی «ابتکارعمل را به واژه‌ها می‌سپارد».

علیرضا فولادی به طور منسجم و مفصل به تبین جوانب سه‌گانی پرداخته و بابی روشن برای شناخت زوایای نامکشوف این نوع شعری به روی مطالعات ادبی گشوده است. به همین دلیل او از معدود شاعرانی است که توانسته با معرفی این قالب ابتکاری در پرتو فهم دقیقش از تاریخ شعر فارسی، جزئیات آن را تا حد زیادی به حوصله‌ی مخاطب نزدیک سازد. بصیرت و خلاقیت او شاعران را در آغاز و فرجام گرایش به این قالب به‌راحتی و بی آن که به راهنمایی نیاز داشته باشند، در وادی سه‌گانی به سیر و سیاحت می‌برد.

شفیعی کدکنی درمقدمه‌ی کتاب موسیقی شعر می‌نویسد: «فرمالیسم یعنی اهمیت دادن به صورت و ساخت، و هنر، چیزی جز همین کار نیست. اصلا مهمترین چیزی که از دوران ماقبل سقراط تا امروز گفته شده، این است که وظیفه‌ی هنرمند چیزی جز ایجاد فرم نیست و وظیفه‌ی فرم هم چیزی جز ایجاد احتمالات و تداعیها نیست». با استناد به این سخن، سه‌گانی درپی تحول فرم و از این طریق، تحول احتمالات و تداعیهای شعر فارسی پدید آمده است.

 

او در صدای ماست که می‌ماند؛

با خواهرم فروغ بگویید،

تنها خدا، خداست که می‌ماند!

 

در سه‌گانی واژه‌ها طوری در کنار هم قرار می‌گیرند که هیچ واژه‌ی اضافه‌ای اجازه‌ی ورود به شعر را ندارد. درحقیقت در این قالب واژه‌ها شاعرانه‌ترند؛ هرچند واژگان غیرشاعرانه نیز طوری در مصاریع آن جا خوش می‌کنند که توقع مخاطب را به بهترین شکل ممکن برآورده می‌نمایند. با خواندن مصراع دوم سه‌گانی بالا، شاید در همان لحظه‌ی اول گمان کنیم که فروغ نام خواهر شاعر است، اما قرینه‌ی حاکم در مصراع اول تداعی‌گر مصراعی از شعر فروغ فرخزاد است که فولادی با هنرمندی تمام این عاریه را به زبان روزمره می‌آراید تا بر شدت و عمق همذات‌پنداری مخاطب بیفزاید. شاعر سه‌گانی در هیچ برخوردی با زبان، تعریف و اصول و فرمهای سه‌گانی را فرونمی‌گذارد و افزون بر این، گاه به غنای زبان نیز یاری می‌رساند. برای نمونه در سه‌گانی زیر، ترکیب «میانمرگی» این نقش را بر عهده دارد:

 

بسیار دشوار است

ماند میان برگ و بی‌برگی؛

آه از میانمرگی!

 

کاربرد واژه‌های روزمره هم برای شاعر سه‌گانی تابو نیست و حتی گاه به مرز کاربرد زبان محاوره گام می‌گذارد:

 

واقعا میون آدما تکه،

اونی ه مارمولکا رو می‌کشه،

ولی ذهنش لونه‌ی مارمولکه.

 

البته این روند از دوره‌ی مشروطه آغاز می شود، اما امروزه به‌ویژه در نوع ادبی ترانه شکل بدیع‌تری به خود گرفته است. به قول نیما یوشیج: «جستجو درکلمات دهاتیها، اسم چیزها (درختها، گیاهها، حیوانها)، هر کدام کار مغتنمی است. نترسید از استعمال آنها! خیال نکنید قواعد مسلم زبان، زبان رسمی پایتخت است» و سه‌گانی این سخن نیما را از یاد نبرده است. شاید عمده تفاوت سبک فولادی با دیگر مدعیان نوآوری در این نکته باشد: ظرافت و درایت در گلچین واژگان و استفاده از تمام ظرفیتهای زبان برای جنبه‌ی عملی بخشدن به فرایند حکمت‌آمیز لفظ اندک و معنای بسیار.

در سه‌گانی لفظ و معنا توأمان پیش می‌روند و هر مصراع یا سطر همزمان بازتاب عواطف، اندیشه‌ها، تخیل و ذهن موسیقایی شاعر است:

 

آدمک، با یک پا

می‌رسانَد به کلاغان ِ رها

شوق پروازش را.

 

 البته آنچه در شعر از اهمیت مضاعف برخوردار است، همان وحدت ذهنی می‌باشد که در قالب سه‌گانی نیز کاملا بارز است:

خشکسالی، سرِ شوخی دارد؛

چارده قرن، گذشته‌ست و هنوز

کربلا می‌بارد.

 

فولادی از تبار شاعرانی است که هرکدام به شیوه‌ای در پی شکستن مرزهای بی‌انتهای شعر بوده‌اند. این گسلها که با تغییرات نیما در شعر کلاسیک، اخوان ثالث در استفاده از کلمات باستانی، منوچهر آتشی در بهره‌گیری از کلمات بومی، احمد شاملو در الهام از سبکِ تاریخ بیهقی، فروغ فرخزداد در کاربرد کلمات شهری و روزمره ایجاد شد، در سه‌گانی به شکل کاربرد زبان جادویی سهل و ممتنع به نحو چشمگیری عرض اندام می‌کند:

 

شیر بودی در خودت؛

آه! اما ای دریغ،

رگ‌به‌رگ زنجیر بودی در خودت!

 

علیرضا فولادی می‌خواهد در شعر کلاسیک و نیمایی به اقتضای یکنواختی وزن، علاوه بر حفظ ریتم و موسیقی، از این سازوکارهای آشنا پا فراتر نهاده و شعر را از سطح آوایی به سطح عمیق معنایی انتقال دهد:

 

ما و این زخمهای ریز و و درشت،

نَقلِ یک گوسفند و گلّه‌ی گرگ؛

زندگی، خود، ریاضتی‌ست بزرگ

 

ازمؤلفه‌های دیگری که سه‌گانی را از سایر قالبهای جدید متمایز می‌کند، کاربرد مؤثر قافیه و ردیف در این گونه‌ی شعری است. فراموش نکنیم که نیما قافیه را یک عامل محدود‌کننده می‌دانست، اما در سه‌گانی و حتی در شاخه‌ی نیمایی‌اش، قافیه و به تبع آن برجسته‌ترین نقش موسیقیایی و ژرفترین نقش معنایی را به رخ می‌کشد. این حضور به نوبه‌ی خود هزینه‌ای می‌طلبد و آن زیبایی‌شناسی ظاهر و باطن همدوش با یکدیگر و در کنار هم است، تا جایی که هیچ بار اضافی‌ای نه در ظاهر و نه در باطن احساس نمی‌شود:

 

هرچند به ماندنش در این دنیا

جز تا سرِ ظهر، دل نمی‌بندد،

آدم‌برفی همیشه می‌خندد.

 

یکی از نگره‌های فولادی این است که سه‌گانی در هر شکل و شمایلی باید بر پایه‌ی تعریف و اصول هفتگانه‌ی آن استوار باشد. او در این باره می‌نویسد: «سه‌گانی، شعری است با فرم بیرونی - کلی "کوتاه" و "سه‌لَختی" و فرم درونی کلی "بسته" و "کوبشی"‌ ‌.ازمیان ویژگیهای بنیادین سه‌گانی، دو ویژگی "کوتاه" بودن و "سه‌لَختی»" بودن، به‌ترتیب، کمّیت هندسی و عددی سه‌گانی را می‌سازند و با یکدیگر، بنیاد "فرم مکانیک»" آن را تشکیل می‌دهند؛ همچنین دو ویژگی "بسته»" بودن و کوبشی" بودن، به‌ترتیب، کیفیت هارمونیک و ریتمیک سه‌گانی را می‌سازند و با هم، بنیاد "فرم ارگانیک" آن را تشکیل می‌دهند. در یک سه‌گانی، وجود همه‌ی این چهار ویژگی به طور همزمان، ضرورت دارد و این بدان معناست که تنها وجود ویژگی "سه‌لَختی" بودن، سهگانی پدید نمی‌آورد»:

 

از کجا معلوم

آن درختی که عاشقش شده‌ام

عاقبت دارِ من نخواهد شد؟

 

با این تعریف سه گانی درگیر دنیای تازه‌تری میشود؛ دنیایی که اختیارات ویژه‌ای هم به شاعر و هم به مخاطب می‌دهد. فولادی التفات خاصی به دو ویژگی «بسته» بودن و «کوبشی» بودن دارد و از این روست که در سه‌گانی برخلاف شعر نیمایی قافیه عملاً از مولفه‌های مهم جلوه می‌کند، چه قافیه رخداد پایان‌بخش خوبی برای شعر است.

 

جملگی بر سرِ قرار، هنوز؛

از عقابان نخورده‌اند ارثی

لاشخورهای انتظار، هنوز.

 

مبدع سه‌گانی میکوشد تا به شاگردان خویش بیاموزد که شگردهای نوین هرگز نباید از روانی و سادگی نحوی شعر بکاهد یا به سکته‌ی موسیقایی بینجامد. سه‌گانی‌های قدرتمند و زیبای فولادی گواه این مدعاست. در حقیقت نقطه‌ی اساسی این تحول در شعر معاصر، از پرمخاطب‌ترین حوزه‌های شعر فارسی فراهم آمده است.:

 

فردا...، همیشه فردا...، بس کن!

ای کاش زیر و رو شود «ای کاش»!

یک روز هم تو منجیِ خود باش

 

طی پنج سال گذشته جریان ِسه‌گانی توانست به سرعت در کانون توجه شاعران قرار گیرد؛ شعری که تمایزهای آن مبدعش را در جایگاه ویژه‌ای می‌نشاند. دانش و بینش فولادی بر شایستگیهای این گونه‌ی شعری افزوده است و کاربرد زبان بی‌نهایت ساده و استوار و اوزان ملایم و منعطف و حکمت و ظرافت و کلا مینیاتورمانندی، جذابیتهای چشمگیری برای آن فراهم آورده است و قطعا لذت حاصل ازاین تحول در شعر معاصر دامنه‌دار خواهد بود.



نظرات 1 + ارسال نظر
توکل جمعه 8 آبان 1394 ساعت 12:22

سلام
آفرین بر قلم شما .
بسیار لذت بردم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد