به تقدس هیچ اسم اقتدا نخواهد کرد دلم جز نام کبیر تو ...
با احترام و فروتنی به اولین حرف خدا
مادر
ترانهای از: والایار علیزاده
با احترام به «میم» مادر و «قاف» آن چشمهای قهوهای که بهانه ی خوبی است
برای این حوصله نویس دلتنگ که اعجاز نهم اوست، این کهن کیمیای کلمات که از
کویر خشک گلو تا لبهای ترکخورده شاعر، راه را به یاد آمده است.
"مادر" عنوان یکی از دل سرودههای والایار علیزاده است. هنرمندی ترانه سرا
که در منشور ادراک موسیقی، با ثبت آلبوم "فصل حقیر" در پروندهی هنری
خود و همچنین با تک آهنگهایی ناب همچون: مادر، بازی، جاده، آبی نپوش،
بارون عیدی، گل آویشن، بی تو ، خسته و خونه ی خیالی از جمله شنیدنی ترین
آثار پاپ را طی این چند سال اخیر داشته است. آنهم فارغ از هیاهوی بازار
پررنگ و لعاب این روزهای موسیقی...
صدای پر حجم و گیرا، اجرای پر احساس و تبحر در ساخت ملودیهای آرام و دلنشین از جمله ویژگیهای بارز وی میباشد.
وی علاوه بر ترانه سرایی و خوانندگی، آهنگساز و نوازنده گیتار بوده و
برای موسیقیاش ارزش قائل است. موسیقی را دوست دارد و سعی دارد که روح
خودش را وارد کالبد کارهایش کند .
این خواننده و موزیسین پاپ با برگزاری کلاسهای آموزش گیتار برای
بزرگسالان و تئوری موسیقی و آواز برای کودکان توانسته الگوی مؤثری برای
شاگردان خردسالش باشد و از طریق آموزههای خود، ظرفیتهای بالقوه
بیشماری را پرورش دهد.
..
و حال درنگی بر ترانه ی مادر :
واژه ویژه و مقدس مادر- این راح روح، این فتـح فتوح- این یگانه
ترین عصاره فداکاری و اسطوره عشق که با همه لطف و نازکیهایش، بار هستی
به شانهها دارد، از دیر باز مورد اقبال و ستایش شاعران زیادی چون: سعدی،
ایرج میرزا، استاد شهریار، پروین اعتصامی، عبدالعلی نگارنده، مهدی سهیلی،
یحیی دولت آبادی و ... قرار گرفته است.
در این میان، والایار، هنرمندی درد کشیده و عشق آزموده که سالهاست
با ترانه و گیتار عشقورزی میکند، ترانهای گران سنگ و ارجمند به نام
«مادر» در پرونده هنری خود دارد که با بیان ساده و گیرا ، بازتاب مادر را
بـا عشق و اشتیـاقـی سوزان بیان نموده است.
قطعه ی ادبی" مادر" سرآغاز این دلتنگی ها بوده که با مضمونی سرشار از
دلتنگی و ترس همراه با سادهترین شیوه بیانی شروع میشود، از نظر
درونمایه احساسی بسیار غنی میباشد و شاعر با وسعت اعتقاد خود به اصالت
نگاه مادر، افق دید، زبان، لحن و زیربنای ساختار اثرش را پایهریزی نموده
و دلتنگی درونیاش را به نحوی قریب «شعورانگیز» و «شورانگیز» مرور
میکند و عبور میکند از ماورای نقطه، کلمه و جمله تا یلداترین بوسه
کوتاه را در رثای مادر زمزمه کند و بهترین یاورش یعنی مادر را در واژه
واژه ی دلتنگش جای دهد.
این ترانه در واقع گفتگویی با مادر است با رویکردی نوستالژیک از فراق مادر
که به نوعی نیمه ی گم شده شاعر بود و چراغ به دستش داد تا در تاریکی مطلق
در بیتوته ی زندگی و دلنشانی، سراغ از کسی بگیرد که هرگز به کشتن چراغش
برنمیخیزد.
در واقع، مادر همان کهن الگوی آنیما یا مادینه جان شاعر است که عفت اشراق
بر دوش او میریزد و از ابتدای آفرینش، اسرار ازل بوده، واسطهای که شاعر
را از هفت پرده ی عشق درآورده تا با تمام لهجه و پوشش کلمات روشن و روان،
روحش را به فوارگی انار بکشاند. تا جایی که میتوان اذعان داشت " مادر"
بعد از ترانه ی "گل آویشن" همچون گوهری در دل ترانههایش میدرخشد و همچون
شناسهای در بافت آهنگهایش شنیده میشود. که با نگاهی ارگانیک و
دیالکتیک، تمهیدات شاعرانه و حس خود و دنیایش را با مونولوگهای درونی و
فضای ذهنی به تصویر میکشد .
بحث در مورد ترانه های والایار، خود لازمه ی یک تحلیل جداگانه است که در
این جا با توجه به آنکه قرار است تحلیل من بر مبنای کلی گویی گذاشته شود،
وارد جزئیات آن نمیشوم.
زبان روایت با درون مایه کار مطابقت دارد، شیوه روایت یک دست بوده و اگر
تأملی در مطلع کار داشته باشیم مشاهده میشود که تم اصلی کار در همان
ابتدا به موجزترین حالت ممکن ارائه میشود آنهم با استفاده از تعابیر و
اصطلاحات آشنا با گوش مخاطب. از مادر میگوید که نیت دستهای زلالش، او
را به آبیترین سیبها ناف میبرید در سفری ناتمام به آن سوی آبیها، در
ابتدای هر متن، بغض گونهی خیساش، لهجه ی غلیظ دریا به خود میگیرد و به
وضوح کلمات محض نشان میدهد وضوی باران را در ژرف ساخت ساحت مقدس مادر که
برایش نمونه ی پاک و مصفای آرامش درونی بود و دلتنگیهای خود را با
یادآوری او مرور میکند و ضمن ایجاد نوستالژی و دریافت معنای اولیه، تداعی
معنای بعدی را بیان نموده و برای صحه گذاشتن به کلام خود، با حضور باور
عامیانهای چون لالایی، علاوه بر صمیمیت صور خیال به نوعی زیباشناسی
میرسد. و همان طور که میدانیم لالایی، در فرهنگ عامه و همچنین در موسیقی
پاپ (Pop music) که در اصل به معنی موسیقی عامهپسند (popular) بوده است؛
فصل وسیعی را به خود اختصاص داده و ما در همین قطعه ی آغازین با این
مؤلفه روبهرو میشویم:
بخون باز لالایی واسه چشای تارم
حالا بدون تو که دلخوشی ندارم
سادگی زبان و تناسب معنایی با دیگر بندهای ترانه نکاتی هستند که این بند را در عین سادگی دلنشین میسازند.
زبان صاف و ساده و بی پیرایه، بی بازی های زائد زبانی، مخاطب را به متن فرا میخواند.
ترانه در بند « نازنین مادرم کو ... » که انتخابش به عنوان بند تکرار
ترانه، هوشمندانه و دلنشین بوده است، اوج میگیرد و مخاطب گویی به نوعی با
تجاهل العارف مواجه میشود که جهان و حتی حواس او را در بر گرفته است با
این حال سعی میکند همان زبان روان و ساده را حفظ کند هم با افزایش عاطفه
ی کار، مخاطب را به محوریت اثر نزدیک کند:
نازنین مادرم کو همیشه یاورم کو
دلم هواشو کرده امید آخرم کو
..
و در این بیت :
شدم رفیق غم شدم یه مرد تنها
سراغتو میگیرم از ستاره شبها
«مرد تنها» حس غربت و تنهایی را به خوبی به شنونده القا میکند. ضمن دارا
بودن صنعت ایهام، که هنریترین آرایه ی معنوی است. «مرد تنها» نام
ترانهای است از شهیار قنبری که شاعر اوج تنهایی خود را به طور صریح و
مستقیم با استفاده از این ترکیب ارائه میدهد و در مصرع بعدی با گرفتن
سراغ مادر از ستاره در شبها ، وارد مرز مطلقی میگردد که در فراسوی آن
زندگی متوقف میشود.
و در پایان دوباره با رسیدن به ترجیع بند ترانه، فضا میچرخد و از نو
غمنامه شاعر آغاز میشود. یک پایان ناتمام و آغاز ناگهان آنجا که ظرفیت
زبان شاعرانه لبالب پُر از بوی بنفشه و طعم نازک دلتنگی خواهد شد.
..
در پایان، بایستی اذعان داشت که والایار قبل از آنکه موزیسین یا خواننده
باشد یک شاعر است با مختصات و دغدغههایی از جنس امروز که با ترانههایش
ثابت کرده در حال پویش و زایش است و با توانایی منحصر به فردش در صدا و
آگاهی کافی از موسیقی و ترانه، پس از چند سال وقفه، باید منتظر ماند تا او
آلبومی تازه ارائه دهد و آنوقت میتوان با بررسی صحیح تر جایگاه او را در
موسیقی پاپ ارزیابی نمود.
فاطمه جهانبازنژاد / قائمشهر / تابستان 94