سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

زبان عرفان/دکتر علی رضا فولادی/محمد رضا راثی پور

یکی از نهضت های فکری که حدودا از قرن سوم هجری نضج گرفت و تاثیرات عمیقی در منش و بینش اندیشمندان و نخبگان ایران بعد از اسلام گذاشت ، تفکر عرفانی بود که با آموزه ها و تازگی هائی که داشت ادبیات منظوم و منثور را نیز از خود متاثر ساخت و تا حداقل پنج سده گفتمان  و تفکر غالب محافل اندیشمندان بود و با توجه به جایگاه محافظت شده ای که دارد شناخت و تبیین فرهنگ ایرانی-اسلامی بی شناخت آن میسر نمی شود.

بحث در خصوص این حیطه گسترده و تقریبا نامتناهی به همان اندازه تبحر و توانائی نامتناهی می طلبد اما می توان به مصداق:

آب دریا را اگر نتوان کشید

هم بقدر تشنگی باید چشید

در مورد جزئیات و مولفات ان صحبت کرد تا زمینه ای برای شناخت این گنجینه عظیم فکری که ارمغان  خرد جمعی ایران به دنیای فرهنگ است فراهم آید.

محقق برجسته – جناب دکتر علی رضا فولادی- که از هردو جنبه ی معلومات و ذوق ادبی بهره ی کامل دارد به این مهم همت گماشته و کتابی ارزشمند و در خور تدوین کرده است که اطلاعات جامع و ارزشمندی در مورد زبان عرفان در اختیار ما قرار می دهد.

دکتر فولادی در این کتاب ارجمند سعی کرده است: چشم اندازها و ساختارهای زبان عرفان را در نثر عربی و فارسی باز کاود ضمن اینکه قبلا برای زمینه چینی ناچار از کند و کاو در بنیان های زبان شناختی این زبان بوده است.

از نظر دکتر فولادی زبان عرفان در حوزه اسلام ، گسترش زبان قرآن است و این واقیت نه تنها در کاربرد واژگان قرآن در آثار عرفا بلکه همچنین از هم گونی چشم اندازهای ساختاری زبان عرفان و زبان قرآن بر می آید ، بی دلیل نیست که عطار می نویسد:

بعد از قرآن و احادیث، بهترین سخنان را سخنان ایشان دیدم و جمله ی سخن ایشان قرآن و احادیث دیدم.

دلیل این امر یگانگی بنیان های روش شناختی عرفان است و  و دید تجربی و تجربه ی دیدنی از یک آبشخور سیراب می شوند ، آبشخور پیوند ناخود آگاه انسان با فراسوی جهان – با خدا .

در اینجا زبان زبان خود آگاه به لالی می گراید و این لالی سر آغاز ظهور اجتناب ناپذیر زبانی دیگر است.زبانی که می توان آن را فرا زبان نامید.

این کتاب در 519 صفحه و در دوبخش تدوین شده است و از دو مبحث عمده ی در آمد و بررسی تشکیل شده است.بخش اول خود به دو زیر مجموعه عرفان زبان و عرفان ادبیات و بخش دوم به دو قسمت سطح تناقض و سطح محاکات تقسیم شده است.

 این کتاب از نوع کتابهای درسی  و در حد واسط بین کتابهای کتابهای جیبی و متن مرجع قرار دارد که البته در رشته ما به این قبیل کتابها سیناپس می گویند که نه سادگی و همه فهمی کتابهای جیبی را دارد و نه مثل متون مرجع حاوی اطلاعات تفصیلی است و معمولا کاربرد این کتابها نوعی مرور و تکرار و خلاصه نویسی از متون مرجع برای آمادگی امتحانات ارتقاء است.

لذا زبان عرفان یک کتاب اختصاصی است که دامنه مخاطبان آن محدود می شود به دانشجویان کارذشناسی ارشد و دکترای ادبیات .اما زحمت فراوانی که مولف متقبل شده سبب می شود که احساس تغابنی ایجاد شود  که این کتاب باید منحصر  به گروهی خاص باشد و اگر بتوان تغییراتی در کتاب ایجاد کرد که از خشکی مطلب در بخش درآمد کاسته شود شاید این هدف محقق شود.

دشواریهائی که در درک مفاهیم عرفانی وجود دارد ناشی از آنست که عارفان سعی کرده اند در یافتها و تجربیاتشان را که فرا تر از سطح زندگی و دنیای روزمره است با همین زبان روزمره و به اصطلاح عرضی بیان بدارند.و چون این زبان ظرفیت گنجاندن مفاهیم متعالی و بار معرفتی را ندارد ناچار به نوعی زبان رمزی روی آورده اند .به همین دلیل می توان  مکتب عرفانی را یکی از نخستین مکاتب دانست که به زبان رمزی روی آورده است و کتابهائی چون کشف المحجوب هجویری و رساله قشیریه به خواننده علاقه مند اشاره می کند که عرفان کلید واژه هایی دارد که بدون دانستن آن درک مفاهیم مشکل و غامض است.

مولف با دریافت و درک درستی به مطلب نزدیک شده است و لذا با شروع از سرچشمه های مشرب عرفان به خوبی توانسته است در بخش در آمد به مقدمه چینی و ایضاح استنباط خود بپردازد:

طبق آیه 52 سوره یونس:

ما کنت تدری مالکتاب و لا الایمان ، ولکن قبلنا نورا نهدی به من ئشاء من عبادنا و انک لتهدی الی اصراط المستقیم

قبل از اینکه وحی به تو برسد نمی دانستی کتاب و راه کدام است و لکن ما آن کتاب را نور گردانیدیم که هرکس از بندگان خود را بخواهیم به آن نور هدایت کنیم و اینک که تو به نور ما هدایت یافتی خلق را به راه راست هدایت فرما.

طبق معنایی که از این آیه استنباط می شود اراده پروردگار تعالی بر این قرار گرفته است که حقایق و معرف در دسترس و قابل درک باشد همچون نور که ابتدا در دل پیغمبر افروخته می شود و سپس موجب هدایت دیگر افراد می شود.از سوئی پیامبر اکرم می فرماید:

الشریعه اقوالی ، الطریقه افعالی و الحقیقته احوالی

همان طور که پیامبر طریقت را اعمال خود دانسته است ، بنیان گذاران مکتب عرفان و حقیقت سعی کرده اند با در مد نظر داشتن سیره رسول و اولیا یک الگوی فکری و عملی برای اصلاح و رستگاری خود و پیروانشان تدوین کنند.که البته در طول زمان دچار تغییرات و باز نگری هایی شده است .عارفان اولیه به تشرع تقید بیشتری داشتند و به مرور زمان هم مسامحه در اعمال ایجاد شده و هم شطح نویسی رایج شده که گاه حاوی مطلبی در ظاهر خلاف شرع است.

نکته دیگری که به نظرم آمد عدم توجه به آرای روان شناسان در زمینه تجربیات عرفانی است.که خود یکی از مباحث دامنه دار در مکتب های مختلف روان شناسی به شمار می رود و از پیاژه تا کارل گوستاو یانگ و له کان نظریاتی در این زمینه ابراز داشته اند .چون در مد نظر نولف محترم بود که مطلبی را از قلم نیندازد اگر تنها در فصل کوچکی به این آرا و نظریات اشاره می کرد و منابع را معرفی می کرد بهتر بود.

عده ای از روان شناسان معتقدند فراگیر بودن تجربه های عرفانی در انسان شاهدی بر رد این فرضیه زیست شناختی است که انسان در طول تکامل خود احساسات مذهبی را پشت سر گذاشته است.ویلیام جونز برای تجربه های عرفانی 4 ویژگی بر شمرده است:

1.غیر قابل توصیف بودن

2.عقلانی بودن

3.گذرا بودن

4.انتقالی بودن

از دیدگاه کارل گوستاو یونگ مذهب و عرفان به نگرشی اشاره دارد که مختص هوشیاری تغییر یافته در اثر تجربه نیروهای ماوراء الطبیعه یا numinism   است.

یونگ معتقد است که مذهب بر مبنای تجربه های عرفانی و ماورای طبیعی بنا شده است .او با تایید واقعیت نیازهای معنوی و عرفانی انسان ( رنج روان رنجور) را رنجی می داند برای روح که نوز معنای خود را نیافته و لذا زبانش ابهام و رمز آمیز است.

Simington بر خلاف یونگ اعتقاد دارد عرفان محصول  نوعی تسلیم من به فرامن عنان گسیخته است لذا شاهد نوعی تسلیم و تضرع در متون عرفانی هستیم.

کارل راجرز معتقد است که سیستم انرژی ناخودآگاه در انسان وجود دارد که باعث می شود انسان به بینش شهودی دست یابد و این خرق عادتهای کلامی متون عرفانی را توجیه می کند .

مارتین بوبر اعتقاد دارد رابطه من – تو که در نیایش های مذهبی-عرفانی استفاده می شود نشانه تفکیکی است که فرد بین خود و دیگری قائل است.

کامفورت عرفان را میل بازگشت به سرآغاز و نوعی جبران احساس ضعف و حقارتی است که که انسان در هبوط متحمل شده است.دیالکتیک این آثار به گونه ایست که مخاطب را در یک سو با متن و از یک با برون متن مرتبط می کند.ذهن دوگانه اندیش انسان مادام که در گیر این تضادها و تقابل هاست در درک وحدت و یک پارچگی قلبی عاجز است.این حس دوگانه در عارفان به وحدت می رسد و لذا یک آرامش و طمانینه بر فضای متون عرفانی حاکم تاست.

شباهت غریبی بین نظریات روان کاوان و عارفان وجود دارد.و این نظریات در لکان به حداکثر می رسد.گویا مطلب واحدی با عبارتهای دیگر بیان شده است.

در خلاصه ترین بیان از نظریه لکان، انسان از سه مرحله عبور می کند ،مرحله آینه که مرحله ارتباط و حسی و عاطفی کودک با مادر است.مرحله سمبلیک که پای زبان و رابطه زبانی با عالم و آدم به میان می آید و جای رابطه حسی با مادر را می گیرد.پدر به عنوان سمبل ارتباط زبانی و ذهنی شناخته می شود.در ساحت پدری هرگز انسان به رضایت نمی رسد و به واقعیت در چارچوب ذهن و زبان می نگرد و ارتباط تام و تمام با آن را از دست می دهد.لذا بدون آنکه ارضا شود از واژه ای به واژه ی دیگر پناه می برد ( همان مرحله حیرت و سرگشتگی)و تجسمی ذهنی و زبانی از زندگی داردکه به او آرامش نمی دهد.انسان در ساحت امر واقع می تواند رابطه ای بدون وساطت ذهن زبان با دنیا پیدا کند و این نظر گاهی کاملا عرفانی است:

ای خدا جان را تو بنمای آن مقام

کاند آن بی حرف می روید کلام

 

تمنای بازگشت به ارتباط حسی نیز همان نوستالژی عارفانه تمنای بازگشت به آغوش مادر و وحدت با طبیعت و نیستان وجود است.

تجربه عارف در ارتباط با زبان و تولید شطح به زبان برهنه ای تعبیر می شود که رهائی از جبر جنون و رسیدن به سطح یک مشکل بعدی میانجی است.بازتاب زبانی تجربه های عاطفی عارف در پرتو مفهوم والایش sublimation

به عنوان دریچه خروجی لیبیدو بوده و از لحاظ اجتماعی پذیرفته شده و بر آیند سرکوب و راندن لیبیدو به کار فکری و آفرینش هنری است.

 

برای مولف دانشمند این کتاب آرزوی موفقیت داریم و خواندن این کتاب را به علاقه مندان حقیقت توصیه می کنیم.

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد