آیینهی شکستهی دیوار
دالانِ تنگِ نور
بانگِ عصای کور
قهقاهِ یک شکوفهی ناچیز
ــــــــ تو کیستی؟
ــــــــ ادامهی خورشید!
(بیچاره را خبر نه که پاییز...)
در چشمهای خالیِ روباه
ماری بهرنگِ ساقهی گندم
افسانهگوی چاه...