سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

هنوز/محمد رضا راثی پور


هنوز خیره مانده ام

به  این که گورگاه انتظار مستدام ماست

همین که با گذشت سالها و قرنها

تکان نخورده یک غبارش از غبار

و با تمام طول و عرض چند توی خویش

نشانگر بلندی خیالهای خام ماست

 

در این عبور گاه یاسها و کفر ها

که گرد بر یقین من نشانده اند

اگر چه غیر ریشخندها ندیده ام

ولی از این پیامهای پوچ خار رنجشی نچیده ام

 

دروغ گفت هرکه گفت : از خودت شروع کن

چو در تمامت تو قدر پلک هم زدن فروغ نیست

در این ظلام جز نمایش نپخته ای نمی شود

ظهور بی گدار این همه طلوع کن

 

شنیده ایم و دیده ایم

حکایت منادیان وعده های رنگ رنگ

که از تمامشان بغیر رنگ خون ادا نشد

از آن بهشتهای وعده داده در جهنم زمین

به غیر چوبه های دارها بنا نشد

مگر که در توهمم

غبارها که شرم کرده اند از سماجتم

تکان خورند و مژده رسیدن کسی که غیر هر کس است

طنین در این سکون بی کرانه افکند

و شور در تن کرخت این زمانه افکند

 

هنوز خیره مانده ام به راه

اگر چه خیره و تباه!


۲۳ مهر 95

نظرات 3 + ارسال نظر
فریبرز سه‌شنبه 4 آبان 1395 ساعت 08:21

جناب راثی پور گرامی

چندین بار این شعر شما را خوانده ام. نه از آن که نکته ای مبهم برای من داشته باشد. همان طور که جناب طارمی گفته است "استوار و چالاک" و "بی کم و زیاد" است و حقیقتا که بودن شما هم بسیار خوب. اما برای من شعر شما چیزی بیش تر از آنست: تاریخ آن که سطر پایانی آنست و این که شعر یک آینۀ شفاف است، آینۀ شفاف زمان و مکان که تصویری روشن و هراسناک است و خیره به آنچه که هست و رفته است! در خود فرو می رویم، در درون روان شاعرانۀ زمان و مکان خویش و می پرسیم که چرا چنین گورستانی در برابر ماست! آیا این گورستان محصول رستاخیز ماست؟ این پرسش است که در پس آن آینه گریبانمان را می گیرد و ما را از مسیری بلند و طولانی و دردهایش و سیاهی‌هایش و امیدهایش آگاهمان می‌کند. اما دوست گرامی من و ما، بگذارید بگویم که "ما" اگر تباه ایستاده‌ایم، از آن است که راهی تباه رفتیم و به نقطه ای سیاه رسیدیم. به اینجا که می رسیم پیامی از شاملوی بزرگ به خاطر می‌آوریم: چراغی به دستم، چراغی در برابرم، من ... .

همیشه در انتظار شعرهای خوب شما هستم.

سلام و عرض ادب.ممنون از وقت گذاشتن شما.بسیار دوست داشتم امیدهم در این شعر نمودی داشته باشد اما دریغا که پیرامون ما را فقط نوعی شانه خالی کردن و بی تعهدی و بی تکلفی فرا گرفته است.درخششی در این نسل خاکستری و سوخته متصور نمی شود

راثی پور دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 19:20

ممنونم جناب طارمی

س.س.طارمی دوشنبه 3 آبان 1395 ساعت 17:22

استوار و چالاک، بی کم و زیاد... چقدر خوب است که شما هستید و ما را به شعر خوب مهمان میکنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد