سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

شعر باید قافیه داشته باشد/اسماعیل امینی

هنوز هم بسیاری از مردم ، تصور می کنند که شعر چیزی نیست جز جمله های موزون و قافیه دار. هم چنین چون درک قافیه ، ساده تر از وزن است وقتی جملات قافیه دار می شنوند حتی اگر این جملات به نثر باشد باز هم خیال می کنند که این جملات شعر است.

برخی آدم های خوش ذوق در حرفهای معمولی شان، از قافیه و سجع استفاده می کنند و مردم گمان می کنند که آنها طبع شاعری دارند. مثل برخی فروشندگان دوره گرد که کالایشان را با جملات آهنگین تبلیغ می کنند، مثلا:

پیازه و نیازه ، نیاز هر غذا بر پیازه!

راستی این را بگویم که قافیه وقتی در نثر باشد، یا در شعر در میان بیت و نه در محل قافیه بیاید( یعنی قافیۀ درونی) به آن سجع می گویند.این هم مثال هایش:

در نثر:  الهی دانایی ده که از راه نیفتیم، بینایی ده که در چاه نیفتیم.

در شعر:  نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی     سینۀ مشروح تویی بر در اسرار مرا

 

حالا که این همه دربارۀ قافیه گفتیم  وقت آن است که بگوییم ، بسیاری از مردم و حتی شاعران خیال می کنند که قافیه ساختن و باقافیه شعر ساختن خیلی سخت است و کار هر کسی نیست. حتی برخی آدم های بی کار شعرهایی می سازند که تمام قافیه های ممکن را درآن به کار می برند.

یکی از این آدم های بی کار دیوان شعری ساخته است که در آن براسا س تمام حروف الفبا، قافیه سازی و شعر سازی کرده و آن را به تأیید چند استاد ادبیات! هم رسانده است.

از این بحث بگذریم و فقط برای آسودگی خیال کسانی که قافیه بازی را دوست دارند بگوییم که این کار بسیار ساده است وحتی بازی کودکان پیش دبستانی است که به ذوق فطری کلمات هماهنگ را با هم جور می کنند وبا آن ها سرگرم می شوند.

***

اما برای شاعران که می خواهند تمام امکانات زبان را به خدمت زیبایی و تأ ثیرگذاری شعر درآورند، قافیه از عناصر مهم زبان شعر است. در قالب های سنتی شعر که قافیه ،جای مشخصی دارد و شنونده هنگام خواندن شعر آمادۀ شنیدن قافیه است، شاعر از قافیه برای افزایش تأثیر و القاء حس و اندیشۀ شاعرانه استفاده می کند.

به کار کرد قافیه در این رباعی از بیژن ارژن توجه کنید:

 آن تازه درختان جوانم چه شدند؟      آن سروقدان مهربانم چه شدند؟

آن کندۀ هیزم شکن پیرم من            بر گردۀ من برادرانم چه شدند؟

 با آمدن قافیۀ پایانی (برادرانم) تمام تصویرها و کلمات شعر ، رنگی دیگر می گیرند ودوباره معنا          می شوند، به گونه ای که باید شعر را دوباره بخوانیم و ببینیم که چگونه این قافیه ، تمام کلمات شعر را به هم مرتبط می کند و ناگهان آن پراکندگی ظاهری کلمات و تصاویر با آمدن قافیه به یک نظام هنری زیبا تبدیل می شود.

برخی قافیه ها ، هم غافلگیر کننده اند و هم قابل پیش بینی و ترکیب این دو حالت بسیار تأثیرگذار است. به قافیه های این چند بیت ازسعدی نگاه کنید:

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می رود

وآن دل که با خود داشتم با دلستانم می رود

محمل بدار ای ساربان تندی مکن با کاروان

کز عشق آن سر روان گویی روانم می رود

باز آی بر چشمم نشین ای دلستان نازنین

کآشوب و فریاد از زمین بر آسمانم می رود

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد