سوال :
ﺁﯾﺎ ﻫﻨﺮ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ؟
شاملو:
ﺁﻩ ﺑﻠﻪ، ﺣﺘﻤﺎ؛
ﻧﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﻣﯽﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻣﯽﻧﻮﺍﺧﺖ. ﺷﺎﻩ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻣﯽﮔﻔﺖ. ﺑﺘﻬﻮﻭﻥ ﻋﻈﯿﻢﺗﺮﯾﻦ ﺳﻤﻔﻮﻧﯽ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺷﺎﺩﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ تقدیم ناپلئون کرد. ﻫﯿﺘﻠﺮ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻘﺎﺵ ﺑﺸﻮﺩ، ﻋﻈﯿﻢﺗﺮﯾﻦ ﺭﻧﺠﮕﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﮐﺸﺘﺎﺭﮔﺎﻩ ﺯﺍﺧﺴﻦ ﻫﺎﻭﺯﻥ ﺭﺍ بنا کرد. ﻧﺎﺻﺮﺍلدین ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺷﻌﺮ ﻣﯽﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻘﺎﺵ ﻣﯽﭘﺮﻭﺭﺩ؛ ﺍﻣﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯽﺩﺍﺩ ﺳﺎﺭﻕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﭘﻮﺳﺖ بکنند؛ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻣﺠﺎﻥ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ!
ﺧﺐ ﺑﻠﻪ، ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽﺭﺳﻨﺪ: ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﺶ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ!
ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ «ﮔﻔﺖ ﻭ ﺷﻨود ﻧﺎﺻﺮ ﺣﺮﯾﺮﯼ ﺑﺎ ﺍﺣﻤﺪ ﺷﺎﻣﻠﻮ»
با سلام دوباره
این را هم متوجه نمیشوم که این مطلب که نه به شعر ربط دارد نه به نیما و نه به شعر نیمایی در بخش "دربارهی نیما" چرا قرار گرفته است.
سلام و عرض ادب
همانطور که مستحضر هستید کتابهای ناصر حریری شامل سوالات کلی و نیز سوالات با جواب کوتاه است که از مشاهیر مختلف پرسیده می شود و در این متن کوتاه مرحوم شاملو بطور موجز و دقیق رابطه هنر و سیاست را با مثالی بیان کرده است.اطلاع از این دیدگاه به اندازه یک مقاله خواندنی می ارزد.البته این نظر بنده است و ممکن است دوستانی همداستان با من نباشند
بتهوون هرگز سمفنی کرال (در ستایش شادی) را تقدیم ناپلئون نکرد. او در جوانی قصد داشت که سمفنی شمارهی سه (اروئیکا) را به ناپلئون که در آن سالها در کسوت آزادیخواه و جمهوریخواه ظاهر شده بود، تقدیم کند ولی وقتی فهمید که ناپئون خودش را امپراتور نامیده و تاجگذاری کرده، از این کارش پشیمان شد و تقدیم نامه را با خشم پاره کرد و گفت: "پس او هم آدمی عادی بیشتر نبود