سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

این کوزه گر دهر/سید علی میر افضلی

این کوزه‌گر دهر


جامی است که عقل آفرین می‌زندش

صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش

این کوزه‌گر دهر، چنین جام لطیف

می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش.


منسوب به خیام

رباعی بالا که در ردیف رباعیات خاص خیامانه است و اندوهی عمیق را در مخاطب بر می‌انگیزد، نخستین بار در اواسط قرن نهم هجری، حدود سه قرن بعد از مرگ خیام، به کاروان رباعیات منسوب به او پیوسته است (طربخانه، گرد آمده در ۸۶۷ ق). از آن دست رباعیات هم نیست که چندین مدعی یا گویندۀ پیشنهادی داشته باشد. فقط در مجموعه رباعیات منسوب به خیام حضور به‌هم رسانده است، ولاغیر. با این حال، هم از پشتوانۀ حمایت متون کهن بی بهره است و هم از ساختار رباعیات اصیل خیام در آن خبری نیست و من آن را از خیام نمی‌دانم. اگرچه اغلب خیام‌پژوهان معاصر، از قبیل هدایت و فروغی، با خیال راحت، آن را به حساب خیام گذاشته‌اند. احمد شاملو نیز آن را دکلمه کرده است. نام هدایت و شاملو، برای بسیاری از مخاطبان ادبیات، از هر حجّتی قوی‌تر است و چند و چون کردن در روایت آن‌ها، در نزد هوادران متعصب این دو، گناهی است نابخشودنی. 

اوج تراژدی در این رباعی، در مصراع چهارم آن رخ داده است؛ همچون واگویۀ تلخی از تصویری دهشت‌بار. نفس که به حرف «باز» می‌رسد، همچون آهی سنگین از سینه برون می‌آید. هم‌حرفی «ز» در مصراع چهارم، خشم و دریغ فروخفته در شعر را بیشتر می‌نمایاند. هر بار که رباعی را می‌خوانم، حزنی عجیب به من دست می‌دهد.


گاهی که می‌گوییم فلان رباعی از خیام نیست، این سخن در نگاه عده‌ای چنان جلوه می‌کند که ما منکر ارزش‌های معنوی و زیباشناختی آن رباعی هستیم. اما از این نکتۀ ساده غفلت می‌کنند که بهترین رباعی تاریخ زبان فارسی هم می‌تواند از خیام نباشد و سرودۀ یک شاعر گمنام باشد. شاید گفتن این حرف، ساده و پیش پا افتاده به نظر برسد؛ اما یادم از سخن صادق هدایت می‌آید که در مقدمۀ ترانه‌های خیام گفته است: «اگر بخواهیم نسبت این رباعیات را از خیام معروف سلب بکنیم، آیا به کی آن‌ها را نسبت خواهیم داد؟ اصلاً آیا کس دیگری را بجز خیام سراغ داریم که بتواند این طور ترانه‌سرایی بکند؟» (ص ۶۳ – ۶۴). مشابه همین استدلال را مجتبی مینوی در مقدمۀ نوروزنامه کرده است. نوروزنامه، رساله‌ای است که در صحت انتساب آن به خیام بحث و گفتگوی زیادی شده است. مینوی پس از برشمردن ویژگی‌های کتاب، گوید:« کلیۀ این ممیزات در هر کتابی جمع شد، اگر در خود کتاب هم تألیف آن به خیام نسبت داده نشده باشد، من آن را از خیام می‌دانم» (ص بیست و شش). البته این رساله محصول سال‌های جوانی مینوی است و مقدمۀ این کتاب و ترانه‌های خیام صادق هدایت، و اشارات هر دو نویسنده به نظرات یکدیگر، نشان می‌دهد که در آن سال‌ها، مینوی و هدایت سخت تحت تأثیر هم بوده‌اند و سعی می‌کردند در این قبیل اظهار نظرهای خام، از یک‌دیگر پیشی بگیرند.

آنچه مرا به یاد این رباعی انداخت، خواندن شعر کوتاه چاپ نشده‌ای از استاد هوشنگ ابتهاج (سایه) بود در شمارۀ اخیر مجله ارزشمند بخارا (شمارۀ ۱۲۰، مهر و آبان ۱۳۹۶، ص ۱۱)، با عنوان واگویه:


جامی است آفرین زدۀ عقل

جان‌مایۀ امید هنرمند

ای روزگار کوزه‌گر پیر

آن بوسه بر جبین زدنش چیست؟

آن‌گاه بر زمین زدنش چیست؟


شعر استاد سایه، که خدایش تندرست دارد، بازسرایی همان رباعی منسوب به خیام است در قالب نیمایی. شعر «واگویه»، به تاریخ شهریور ۱۳۴۰ سروده شده و محصول سال‌های جوانی اوست و به احتمال بسیار، آزمونی بوده است برای او در سنجیدن توانایی‌های ذهنی و زبانی خود در برگردان مضامین کهن به زبان دوران خودش. بازسرایی یا بازآفرینی یک اثر موفق، کار پُر خطر و دشواری است و احتمال آنکه نتیجۀ کار چیزی شود در حد همین شعر ناموفق، زیاد است. نقل این شعر متوسط بعد از نیم قرن به عنوان اثری چاپ نشده، فقط به کار عده‌ای از محققان می‌آید که به آبشخورهای فکری شاعر بزرگ روزگار ما پی ببرند و تلاش او را برای رسیدن به زبانی سخته و پخته، پیگیری کنند. شعر مذکور، فاقد ابتکار و خلاقیت است؛ اما به عنوان تمرین زبانی برای یک شاعر جوان، شایستۀ شماتت بسیار نیست.

●●


"چهار خطی"

https://telegram.me/Xatt4

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد