احلام مستغانمی شاعر و نویسنده ی الجزایری و متولد تونس است. او فرزند محمد الشریف مبارز الجزایری است . در دهه هشتاد حائز مدرک دکترا از دانشگاه سوربن گردید و در حال حاضر دربیروت اقامت دارد. کتاب "خاطرات تن" او برنده ی جایزه ادبی "نجیب محفوظ" توسط آقای رضا عامری به فارسی ترجمه شده است .
داستان :
چون گربه ای مهربان کنار آتش می نشینم
و به داستانی که مادر بزرگ برای کودکان تعریف می کند
گوش می سپارم
داستان شهسواری که
شاهزاده بانویی را در کمند عشق خویش گرفتار ساخت
و شبی نزد او آمد
و از آن شب شاهزاده ناپدید شد
از آن هنگام شاهزاده خانم غذا پختن را یاد گرفت
آموخت چگونه در شهرهای کوچک و حقیر زندگی کند
و در زمستان هیزم جمع کند
از همان روز
شاهزاده خانم کوچولو
غرورش را زیر پا گذاشت
برای شهسواری که
زیستن را چون یک زن به او آموخت
...
و هزار داستان دیگر نیز..
کودکان می خوابند
اما من هنوز،
خواب شهرهای دوردست را می بینم
خواب خانه ..هیزم ...کودکان
خواب زنی که تمام شب را بیدار می ماند
در انتظار تنها شهسوارش
حکایة: کقطة طیّبة أجلس قرب النار |
أسمع ما تقصّه الجدّة للصغار |
عن فارس أوقع فی غرامه الأمیرة |
وجاءها فی لیلة.. |
واختفت الأمیرة |
من یومها تعوّدت أن تطهو الطعام |
تعوّدت أن تسکن المدائن الحقیرة |
وتجمع الأحطاب فی الشتاء |
من یومها |
تخلّت الأمیرة الصغیرة |
عن کلّ کبریاء |
لفارس علّمها الحیاة کامرأة |
... |
وألف قصّة |
ویرقد الصغار |
لکننی أعود من جدید |
أحلم بالمدائن البعیدة |
بالدار.. بالأحطاب.. بالأطفال |
بامرأة تسهر فی انتظار فارسها الوحید |