سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نیما یوشیج و چراغ/ مهدی عاطف‌راد


بارها گفته و نوشته شده و می‌دانیم که شعر نیما، شعر شبانه است؛ شعری‌ست که در دل تاریکی شبانه سروده شده و برای همین هم متأثر از شب و تاریکی است و تصویرهای شبانه در آن فراوان است. به اقتضای این فضای شب‌زده، و برای روشن کردن تاریکیها، نیاز به چراغ است. برای همین نیما تاریکی فضای شبانه‌ی شعرهایش را با چراغ روشن کرده و در شعرهایش، به ویژه شعرهای سالهای آخر شاعری‌اش چند بار با "چراغ" و روشنایی‌اش روبه‌رو می‌شویم و انواع وسایل روشنایی‌بخش دیگر از شمع گرفته تا آتشدان و اجاق، حتا کرم شب‌تاب را می‌بینیم که بر آن فضای تاریک شب‌زده پرتو افشانده و آن را به وسع خود روشن کرده‌اند.

اما چراغ شعر نیما یوشیج چگونه و از کجا افروخته شده و روشنایی‌اش از کجا سرچشمه گرفته؟ خود او در شعر "در شب سرد زمستانی" در این باره به روشنی توضیح داده است:

من چراغم را در آمدرفتن همسایه‌ام افروختم، در یک شب تاریک

و شب سرد زمستان بود

باد می‌پیچید با کاج

در میان کومه‌ها خاموش.

 

و روشنایی این چراغ به حدی بوده که حتا کوره‌ی خورشید هم چون آن نمی‌سوخته و به مانندش هیچ چراغ نمی‌افروخته:

در شب سرد زمستانی

کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی گرم چراغ من نمی‌سوزد

و به مانند چراغ من

نه می‌افروزد چراغی هیچ

نه فروبسته به یخ ماهی که از بالا می‌افروزد.

- از شعر "در شب سرد زمستانی"

 

(من اگر به جای نیما بودم به جای صفت "گرم" در ترکیب "کوره‌ی گرم" از صفت "داغ" استفاده می‌کردم، به این صورت: کوره‌ی خورشید هم، چون کوره‌ی داغ چراغ من نمی‌سوزد)

 

و همین چراغ است که نیما آن را افروخته است تا روشنایی‌بخش تاریکیها باشد و تا صبحدمان بسوزد و در پرتو آن، او دیواری به جاتر در سرای کوران بسازد و بالا ببرد تا در داغی آفتاب فردا سایبانشان باشد:

تا صبح‌دمان، در این شب گرم

افروخته‌ام چراغ، زیراک

می‌خواهم برکشم به‌جاتر

دیواری در سرای کوران.

- از شعر "تا صبحدمان"

 

یکی از زیباترین تصویرها از چراغ و سوسوی شبانه‌اش را نیما یوشیج در شعر "شبگیر" (هنوز از شب...) ترسیم کرده است، در شبگیر که آخرهای مسیر شب است و تا سپیده دم زمانی کوتاه باقی‌ست، شب‌تاب از پنهانگاهش در ساحل سوسو می‌زند؛ و مانند آن، چراغ نیما از پنجره‌اش سوسو می‌زند، سوسویی که به سوسوی نگاه چشم سوزان و امیدانگیز یار می‌ماند:

 

هنوز از شب دمی باقی‌ست، می‌خواند در او شبگیر

و شب‌تاب از نهان‌جایش به ساحل می‌زند سوسو.

 

به مانند چراغ من که سوسو می‌زند در پنجره‌ی من

به مانند دل من که هنوز از حوصله وز صبر من باقی‌ست در او

به مانند خیال عشق تلخ من که می‌خواند.

 

و مانند چراغ من که سوسو می‌زند در پنجره‌ی من

نگاه چشم سوزانش امیدانگیز با من

در این تاریک منزل می‌زند سوسو.

 

در شعر "بخوان، ای هم‌سفر! با من" هم نیما از چراغی سخن گفته که زینت سردر باغی خوش است که درش بر روی مردم گشاده است:

چراغی دیدی از راهی اگر پیرایه‌مند سردری بود

ز باغی خوش کز آن در بر رخ مردم گشایند.

 

و از چراغ صبح که به راه دور می‌سوزد و نظرش به نیماست:

چراغ صبح می‌سوزد به راه دور، سوی او نظر با من

بخوان، ای هم‌سفر! با من.

 

و سرانجام شعر زیبای "چراغ" که در آن چراغ با پیت پیت دل‌نشینش با نیما سخن می‌گوید و  لبانش هردم حکایتی‌ست با شب دراز:

پیت پیت... چراغ را

در آخرین دم سوزش

هر دم سماجتی‌ست.

با او به گردش شب دیرین

هر دم شکایتی‌ست.

او داستان بیم و امیدی‌ست

چون لنگری ز ساعت با او به تن تکان

تشییع می‌کند دم سوزان رفته را

وز سردی‌ای که بیم می‌افزاید

آن چیزهاش کاندر دل هست

هر لحظه بر زبانش می‌آید.

...

پیت پیت... ندیده صبح چراغم

کو روی آمده‌ست تن او

آنگاه شب تنیده بر او رنگ

شب گشته بر تنش کفن او...

می‌سوزد آن چراغ ولیکن

دارد به دل به حوصله‌ی تنگ

طرح عنایتی

با او هنوز هست به لب با شب دراز

هر دم شکایتی...

 


نظرات 2 + ارسال نظر
مهدی عاطف‌راد دوشنبه 6 آذر 1396 ساعت 08:52 http://www.atefrad.com

آقای راثی پور گرامی
با درود و ارادت
بله. نیما نه تنها به چراغ و روشنایی‌اش عشق می‌ورزید و به تعبیری شعرش در کل تفسیر این عشق روشنگر است، بلکه خود را چراغ شعر دوره‌اش و چراغ اندیشه‌ی زمانه‌اش می‌دید و می‌دانست، و از دید چراغ بینشش به تاریکی و شب و سیاهی می‌نگریست و در آن کورسوهای امیدانگیز روشنایی می‌دید.

راثی پور شنبه 4 آذر 1396 ساعت 19:26

سلام و عرض ادب.
یکی از ویژگی های شعر نیما هم ذات پنداری با اشیای پیرامون خود و نگاه از زاویه دید آنها به دنیای اطراف است.
چراغ بازتاب آلام و آمال شاعر است که قصد بیدار کردن خفتگان را دارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد