شاعران در زمانهی عسرت به چه کار میآیند؟ پاسخ #هولدرلین این است که اساس هستی مردمان را شاعران میگذارند و بشر شاعرانه در این زمین سکنی میگزیند و به سر میبرد. با این بیان هولدرلین نمیخواهد بگوید همهی مردمان شاعرانه بلکه وقتی میگوید زندگی بشر در اساس خود شاعرانه است، مرادش این است که اگر شعر و شاعر نبود ذات و ماهیت بشر غیر از اینکه هست بود. شعر از آن جهت وجود ندارد که شاعران وجود دارند یعنی کسانی هستند که پیشهشان شاعری است، بلکه چون مردمان به شعر نیاز دارند شاعر و شعر هم هست، اما مردمان چه نیازی به شعر دارند و شاعران چگونه بنیاد هستی دیگران را میگذارند؟ اینان نور مهر و حقیقت در خانهی دل ما و در راه زندگی ما میتابانند: بشر اهل حقیقت است و وقتی بعد از حقیقت پیدا کرد و بالمره کافر حقیقت شد، میمیرد. اگر هولدرلین قید «در زمانهی عسرت» را در شعر خود آورده است این اصطلاح اقتضای یک ضرورت شعری نیست «زمانهی عسرت» زمانهی غیاب حقیقت و کفر جلی است «زمانهی این است که خدایان قدیم از میان ما رفتهاند و خدای دیگری هنوز نیامده است»
دکتر #رضا_داوری_اردکانی