این جستجو نبود
تاوان تلخ وسوسه های محال بود
در شوق آن سراب که پیدا و ناپدید
هر چشم را به خویش حریصانه می کشید
تا واپسین رمق
تا خاک آستانه تسلیم
سرگیجه ماند و آبله پا
باقی خیال بود
بیچاره قلکی که تلنبار کرده بود
پول سیاه روز مبادا را
بیچاره کودکی که نمی فهمید
هر مهملی که یاد ه او دادند
نقشی ست بی مجامله خارا را
ما خیل خاره ها
با نقشهای پوچ
ما خیل تشنه ها
در جستجوی هیج !