از بمیرانه ترین حالت یک بُغض ، پُرم
تا به کٍی دوره بیفتم ، غمتان را بخورم!?
می نشینم پس دلمردگی مغرورم
تیر هایی که نشاندی به دلم ، می شمرم
تو مرا دست اجل دادی و رفتی به سفر
به غریبانه ترین گریه ، تو را می سپرم
مرغ بخت تو پرید از سر تقدیرم و رفت
اجل است اینکه نشسته ست به پشت شترم
دل بُریدی و مرا وعده به توفان دادی
کار من نیست که از عاشقی ات دل ببُرم
پاتوق ناب شعر و موسیقی
@abdiisalar