سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

تاریخ فشرده شعر نو منتشر می‌شود

تاریخ فشرده شعر نو منتشر می‌شود

حمیدرضا شکارسری از انتشار تازه‌ترین کتاب خود باعنوان «کمی از آن همه تازگی» که به تاریخچه شعر نو می‌پردازد،‌ خبر داد.

حمیدرضا شکارسری شاعر در گفتگو با خبرنگار مهر، از انتشار تازه‌ترین کتاب خود باعنوان «کمی از آن همه تازگی» توسط انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی خبر داد و گفت: این‌کتاب در واقع تاریخچه فشرده شعر نو معاصر است.

وی افزود: در چنددهه اخیر، کارهای ارزشمندی در حوزه تاریخ شعر نو انجام شده که می‌توان به «تاریخ تحلیلی شعر نو» از شمس‌لنگرودی و «سنت و نوآوری در شعر معاصر» از مرحوم قیصر امین‌پور اشاره کرد، اما این کتاب‌ها حجیم و مفصل نوشته‌شده‌اد.

این‌پژوهشگر در ادامه گفت: در کتاب «کمی از آن همه تازگی» تلاش کرده‌ام به‌صورت فشرده تاریخ شعر نو فارسی را از پیش چشم مخاطب بگذرانم. در واقع تحلیل من بیشتر جریان‌شناسانه است تا این‌که متکی بر اسامی شاعران باشد.

شکارسری در پایان گفت: این‌کتاب در واقع بیشتر درآمدی بر مطالعه شعر معاصر برای شاعران و علاقه‌مندانی است که می‌خواهند با این‌گونه شعری بیشتر آشنا شوند.

کد خبر

تامل / محمد رضا راثی پور



نیمایی : 

دیدیم و هزار بار دیگر نیز

از چشم هزار ها تماشاچی 

آن چیز که کاشکی نمی دیدیم


گوش از هیجان هایهو  ها کر

چشم از نوسان شک و حیرت تار

نسیان که یگانه حربه ی ما بود

کوشید و نشد حریف این تکرار


من برده شورشی

زنجیر درانده با خیالی خام

شمشیر امید بسته ام چوبی

تقدیر ازین لجاج و سرکشی بر آشفته

تا مایه عبرت جهان باشد

می زد به خدنگ خویش سمباده

ارابه انتقامش آماده!


فرجام چنین جدال 

                          نادیده

کابوس همیشه ای که می بینم

حس کردن داس مرگ بر گردن

طومار تلاشهای رقت بار

تاریخ شکستهای خونینم


دیدیم و هزار بار دیگر نیز

هنگامه جنگ نا برابر را

پرپر شدن امید آخر را



در سوگ جواد آذر / امیر علی آذر طلعت



شنیدم که آن چامه گو شاعر فحل

ز دستان غربت چشید آب خنجر

پی ره سپاران باغ سپیده

شد از خیمه خاک بنیاد مضطر

سخن گستری کز شرار سخن داشت

دلی شعله پرورد چون جان مجمر

به فرمان خود داشت ملک سخن را

به افسون کلک زرآیین سراسر

بزرگی که در عصر ویرانی شعر

ادب را پی افکند با چامه تر

زفضلش چه گویم همین بس که او بود

هنر را هنرور سخن را سخن ور

در این وحشت آباد دلگیر مرشد

چو شد طبعم از داغ او مویه گستر

به تاریخ آن آتشین طبع مقتول

رقم کرد( افسرده کانون آذر)