سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

مشت / محمد رضا راثی پور


در خلوت  خیال ؛بدور از ممیزان

که ناظر و مراقب هر فکر باطلند

من فکر می کنم که هر انسانی

بالقوه می تواند باشد

مشتی مهیب و باعث ویرانی

مصداق مدعایم

همسایه منست که وقتی صدای ضبط 

چرت مدام و متصلش را بهم زند

با مشت چون کلنگ خودش خرد می کند

هر خشت آن بنای رفیعی را 

که آفریده است و بنا می کند هنوز

موسیقی اثیری

یکریز و پله پله

در صحن ذهن من



من فکر می کنم و یقین دارم

این مشت ها و حنجره هایی که جاهلند

مثل ممیزان که به زعم خود

دلواپس و  مراقب هر فکر باطلند

از درک هرچه شادی و زیبایی

و حس و حال هرچه  جدا می کند ترا

از چارچوب عادت و تکرار 

همواره غافلند

صدها چراغ نیلو فر/ اقبال مظفری


وَر می‌جهد شتابان/ از شاخه‌ای به شاخۀ دیگر

می‌ایستد/ غم‌می برد نگاهش را

تک می‌زند گلی/ بر رویِ گونه‌هاش

آنوقت رویِ شاخۀ فکری عجیب می‌پرد

این ابتدای راه است.


می‌رقصد

با قایقش/ گلبرگی از نسیم و چه می‌دانم؟!

در آبراهِ حاثه می‌راند

دیوانه‌وار تمنای آب‌های جهان را دارد

با کاکلش شکفته، هوارا/ هاشور می‌زند

و آه می‌کشد/ آهی بلند که انگار

البرز، رویِ شانه‌های جوانش نشسته است

اما هنوز آتش/ گلبرگ‌های صورتی‌اش را

مثلِ چراغِ گرمِ شقایق، روشن نکرده است

هرگز تبی لبالب/ در ریشه‌هاش نیفتاده

از حادثاتِ طوفان حرف می‌زند

با این همه، سراغِ کوچه‌کوچۀ دنیا را

باید از او گرفت، نیلوفرانه می‌چمد آرام تا فصاحتِ خورشید

روزی شاید/ صدها چراغِ خامُشِ نیلوفر

از پاره‌های برقِ نگاهش

در باغ‌های سبزِ اساطیر شعله بگیرند.


تهران- پاییز1374

#اقبال_مظفری 


http://t.me/mozaffari_e