سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

غزل / امیر دادوئی

ماه می‌تابید در مهتابیِ خود ماه‌تر

سقفِ شب کوتاه بود و دستِ ما کوتاه‌تر


همچنان رفتیم از این نیمه‌راهِ دورتر

زندگی کردیم از ابلیس هم گمراه‌تر


حدس می‌زد کودکی فردای بی‌زنجیر را

در شبِ زنجیرها ما آهمان هم آه‌تر


پشتِ هر دیوار دیواری و دیواری دگر

پشتِ این دیوارها ماندیم نا‌آگاه‌تر


آسمان، فهرستِ اندوهی‌ست از این پنجره

چشم‌هامان، چشم‌هامان، گاه، تر بی‌گاه، تر





بیستم خرداد هزاروچهارصدویک

#امیر_دادویی 

@amirdadooei

هوشنگ ابتهاج و هر آنچه که باید از زندگی و آثارش بدانید / محمد رضا تیموری


تاریخ نویسندگی ، فراز و نشیب های فراوانی را پشت سر گذاشته است. در پس هر فراز و فرود این دشت ، نام هایی نهفته است که هر کدام برگی از هویت و شناسنامه ی نویسندگی در سر تا سر جهان را رقم زنده اند.مطالعه ی تاریخ زندگانی آنان و سیری در احوالات و آثار آنها ، نمایی هر چند کوتاه و گذرا ، اما عمیق و قابل تامل به ما هدیه می کند.در دل هر یک از کلمات آنان ، گنجینه ای از رازها و معانی نهفته  است و در پیاپی سطور پربار آنان ، رازهایی برای نویسندگان.قصد ما همگام شدن و سفر به زمانه و زندگی آنان است تا با ذهن و زبان آنان بیش از پیش آشنا شویم و از این همصحبتی ها خوشه ای چند پی توشه ی نویسندگی خود برداریم.در این برهه از زمان، دفتر زندگانی ” هوشنگ ابتهاج ” ، شاعر ایرانی  و خالق کتاب “سیاه مشق” را ورق میزنیم به امید آنکه برگی چند به یادگار نصیب دوستداران خود کند.

زندگی نامه

امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی ، شاعر ، پژوهشگر و نسخه شناس ایرانی ، متخلص به «« ه. الف سایه  در ششم اسفند ماه سال ۱۳۰۶ در رشت متولد شده است. او اولین فرزند فاطمه رفعت و میرزا آقا خان ابتهاج و یکی از چهار فرزند این خانواده و البته تنها پسر خانواده بوده است . پدرش آقاخان ابتهاج از مردان سرشناس رشت بوده  و مدتی نیز رئیس بیمارستان پورسینای شهر رشت بوده است. هوشنگ ابتهاج تحصیلات ابتدایی و متوسطه ی خود را در مدارس عنصری ، قاآنی ، لقمان ، و شاهپور در شهر رشت گذرانده است و  سالهای پایانی تحصیل خود رد دوره ی متوسطه را در دبیرستان تمدن سپری کرده است.او از دوران نوجوانی به شعر و شاعری علاقه داشت و حتی در دوران تحصیل در متوسطه نیز همیشه دفتر شعری همراه خود داشته و در آن شعرهای سروده شده اش را یادداشت می کرده است. همچنین بسیاری از اشعارش در دوره ی نوجوانی در مجلات و روزنامه های وقت به چاپ می رسیده است. اما نخستین اقدامات جدی او برای سرایش شعر ، مربوط به اتفاقات سیاسی اجتماعی ایرانی است. اولین اشعار خودش را  با عنوان ” نخستین نغمه ها ” به چاپ رسانید . او برای اشعار عاشقانه اش در آن دوران از عشق نوجوانی خود در رشت که دختری ارمنی ( گالیا ) بود الهام می گرفت . در زمانی که ایران درگیر جنگ و بحران بود ، وی عاشقانه هایش را که درگیر سیاست شده بود در شعری با عنوان ( دیرست گالیا … ) به جامعه ی مخاطبینش عرضه کرد . او برای مدتی مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران بود . منزل او جز منازل سازمانی شرکت سیمان است که توسط سازمان میراث فرهنگی با نام ارغوان ثبت شده است ( ۱۳۸۷ ) . علت این اتفاق خوشایند شعر زیبای ارغوان بود که ابتهاج در وصف درخت ارغوانی که در خانه اش بود سرود . او برای اولین بار در ۱۳۴۶ در آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز شعرخوانی کرد ؛ در آن زمان استقبال مردم از شعرنو باورنکردنی بود ‌. وی از ۱۳۵۰ به مدت ۶ سال با کناره گیری داوود پیرنیا ، سرپرستی برنامه گل ها را به عهده گرفت و برنامه موسیقیایی گلچین هفته را نیز پایه گذاری کرد . موسیقی دانان ایرانی از جمله استادمحمدرضاشجریان ، شهرام ناظری و حسین قوامی اشعار بسیاری از  او را اجرا کرده اند . وی در شهریور ۱۳۵۷ به نشانه اعتراض همراه با بزرگانی مانند استاد شجریان ، محمدرضالطفی و حسین علیزاده از رادیو استعفا داد . سایه فعالیت های بسیاری را در حوزه ی ترویج شعر پارسی و همچنین فرهنگ ایرانی در سر تا سر جهان کرده است. او به دلیل پاره ای از مسائل مجبور به ترک ایران شد و در آلمان سکونت گزید.از این رو او جلسات سخنرانی بسیاری را در شهرهای آلمان به منطور شعر خوانی و همچنین تببین جایگاه ادبیات پارسی در دیگر کشورها برگزار کرده است.او علاوه بر شعر ، یک موسیقیدان بی بدیل است و همچنین در نسخه شناسی و نسخه پژوهی نیز فعالیت های بسیاری داشته است.مهم ترین اثر او ” حافظ به سعی سایه ” می باشد .وی هم اکنون یکی از ارکان اساسی شعر و ادب پارسی در ایران زمین است و از او می توان به عنوان آخرین بازمانده از گنجینه ی عظیم غزل سرایی پارسی یاد کرد.

آثار

  • نخستین نغمه‌ها
  • سراب
  • سیاه مشق
  • شبگیر
  • زمین
  • چند برگ از یلدا
  • یادنامه
  • تا صبح شب یلدا
  • یادگار خون سرو
  • حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
  • تاسیان مهر (اشعار ابتهاج در قالب نو)
  • بانگ نی

مروری بر آثار و اندیشه ها

ابتهاج شاعر آزادی است. هوشنگ ابتهاج متخلص به سایه ، آخرین بازمانده از گنجینه ی شعر و ادبیات پارسی ایران است. اگر بخواهیم هوشنگ ابتهاج را در یک کلام و در یک صفت تشبیه کنیم باید به او لقب ” حافظ زمان” بدهیم. ابتهاج یکی از قدرتمند ترین شاعران ایران زمین است. او غزلسرایی چیره دست و است و شعرهای نوی او نیز به غایت ارزشمند می باشند. ابتهاج را شاعر آزادی خواندیم ، اما آزادی در نگاه ابتهاج ، عاشقانه زیستن ،آزادانه نفس کشیدن و .. می باشد. ابتهاج شاعری اجتماعی و سیاسی است که در عین حال قلبی مملو از موسیقی و عشق و طرب دارد. ابتهاج درست مانند حضرت حافظ ، روحیه ای طرب انگیز اما با غمی سرشار از مسائل و مشکلات سیاسی و اجتماعی است. از این رو او بسیار شعرهای اجتماعی دارد و بسیار نیز دست به غزلسرایی های عاشقانه زده است.اما دیگر ویژگی ادبی او که بسیار او را از هم عصران خود در جایگاه والاتری قرار می دهد، ترکیب و تلفیق این روحیه ی مبارزه جویانه ی سیاسی با عالم عشق است.هوشنگ ابتهاج آرا و عقاید مخصوص به خود را دارد و اگر بخواهیم از اودر هر حوزه ای بنویسیم تنها مجبور به وصل کردن تکه هایی از زندگی او می شویم که انسجامی نخواهد داشت اما هر کدام در هر بعد از خود می تواند دستمایه ی مطالعات فراوان شود.یکی از آن وجوه مورد مطالعه در باب هوشنگ محتوای اشعارش است. ابتهاج در شعرهایش عمدتا به چند نکته اشاره می کند. مسائلی نظیر وطن ، جامعه ی در بند ، خفقان ، امیدواری ، عشق و .. از شاکله های اصلی شعر او می باشند. ابتهاج پیش از آنکه یک شاعر عاشق و عارف باشد ، یک شاعر وطن پرست است. حتی می توان گفت که عشق و عرفان او نیز ریشه در شناخت والای او از موطن خود دارد.ابتهاج ، به جد یک قرن تاریخ شفاهی ایران زمین است. از این رو او در سیر تماشای این تاریخ عظیم ، به چنان درکی از وطن و جایگاه آن رسیده است که اشعارش گاه تا مغز استخوان را می سوزاند و گاه آدمی را سرشار از طرب و حس وطن دوستی می کند. دیگر مبحثی که در شعر های او بسیار مورد مشاهده است ، مقوله ی عشق است. عشق از نگاه ابتهاج ، با عشق از نگاه مولوی بسیار نزدیک است. اما قالب اشعار او ، به حافظ گرایش پیدا می کند. از این رو ابتهاج گنجینه ای از علم به تاریخ ادبیات و همچنین علوم ادبی است و این امر باعث شده است که نگاه والای او به مسئله ی عشق صورتی بدیع به خود بگیرد.عشق از نگاه ابتهاج مقوله ای فرا زمینی نیست و عشق دریچه ای است که می توان از طریق آن به امور معنوی و فرا زمینی دست پیدا کرد.

علاوه بر فعالیت های ادبی ، ابتهاج یک فعال فرهنگی زبده و توانمند نیز بوده است.او برای مدتی در رادیو فعالیت های موسیقایی انجام میداده است و ریاست برنامه ی گلها را بر عهده داشته است. موسیقی یکی از علایق جدایی ناپذیر هوشنگ ابتهاج بوده است. او در باب اشعار بزرگان ادبیات پارسی و موسیقی شعر آنان تا به کنون مقالات و همچنین سخنرانی های بسیاری داشته است.دیگر فعالیت ابتهاج که از آن می توان به عنوان ثمره ی عمر ادبی او یاد کرد ، تصحیح دیوان حافظ بوده است. او بیش از سی سال بر روی نسخه های حافظ پژوهی تمرکز داشته است و در نهایت در کتابی به نام ” حافظ به سعی سایه” صحیح ترین روایت اشعار حافظ را ذکر کرده است. این کتاب کنون به عنوان یکی از مراجع حافظ شناسی و نسخه پژوهی شناخته می شود. همچنین مقدمه ی این کتاب یکی از برترین تحقیقات و پژوهش های موجود در عرصه ی حافظ شناسی می باشد.

در زیر یکی از مشهورترین اشعار او به نام ” ارغوان” که به نوعی نماد شاعرانگی سایه نیز شناخته می شود را با هم مطالعه می کنیم.

ارغوان،

شاخه همخون جدا مانده من

آسمان تو چه رنگ است امروز؟

آفتابی‌ست هوا؟

یا گرفته‌است هنوز؟

من در این گوشه که از دنیا بیرون است

آفتابی به سرم نیست

از بهاران خبرم نیست

آنچه می‌بینم دیوار است

آه این سخت سیاه

آن چنان نزدیک است

که چو بر می‌کشم از سینه نفس

نفسم را بر می‌گرداند

ره چنان بسته که پرواز نگه

در همین یک قدمی می‌ماند

کورسویی ز چراغی رنجور

قصه پرداز شب ظلمانی‌ست

نفسم می‌گیرد

که هوا هم اینجا زندانی‌ست

هر چه با من اینجاست

رنگ رخ باخته است

آفتابی هرگز

گوشه چشمی هم

بر فراموشی این دخمه نینداخته است.

اندر این گوشه خاموش فراموش شده

کز دم سردش هر شمعی خاموش شده

باد رنگینی در خاطرمن

گریه می‌انگیزد

ارغوانم آنجاست

ارغوانم تنهاست

ارغوانم دارد می‌گرید…

چون دل من که چنین خون آلود

هر دم از دیده فرو می‌ریزد

ارغوان

این چه رازی‌ست که هر بار بهار

با عزای دل ما می‌آید؟

که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است

وین چنین بر جگر سوختگان

داغ بر داغ می‌افزاید؟

ارغوان پنجه خونین زمین

دامن صبح بگیر

وز سواران خرامنده خورشید بپرس

کی بر این درد غم می‌گذرند؟

ارغوان خوشه خون

بامدادان که کبوترها

بر لب پنجره باز سحر غلغله می‌آغازند

جان گل رنگ مرا

بر سر دست بگیر

به تماشاگه پرواز ببر

آه بشتاب که هم پروازان

نگران غم هم پروازند

ارغوان بیرق گلگون بهار

تو برافراشته باش

شعر خونبار منی

یاد رنگین رفیقانم را

بر زبان داشته باش؛

تو بخوان نغمه ناخوانده من

ارغوان شاخه همخون جدا مانده من…

هوشنگ ابتهاج / ویکی پدیا

  1. امیر هوشنگ ابتهاج سمیعی گیلانی (۶ اسفند ۱۳۰۶ – ۱۹ مرداد ۱۴۰۱) معروف به هوشنگ ابتهاج و متخلص به سایه، شاعر و پژوهشگر ایرانی بود.[۲] او نخستین کتابش به نام نخستین نغمه‌ها را در سال ۱۳۲۵ منتشر کرد.[۲] از آثار دیگر او می‌توان به تصنیفِ «سپیده» و غزل های «در کوچه‌سار شب» و «حصار» و «ارغوان» اشاره کرد. او همچنین در رادیو در برنامه گل‌ها کار می‌کرد و پایه‌گذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.

    زندگی

    امیر هوشنگ ابتهاج یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ در رشت در خانواده‌ای بهایی[۳] متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از پزشکان رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. پدربزرگ او «ابراهیم ابتهاج الملک» گرکانی[۴]و مادربزرگش اهل رشت بود.[۵] پدربزرگش را در زمان تسلط جنگلی‌ها به تحریک ملایان قشری حامی روس، یکی از اسلامگرایان تندرو با داس کشت.[۶][۷][۸]

    برادران ابتهاج یعنی غلامحسین ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج و احمدعلی ابتهاج، عموهای امیرهوشنگ بودند.

    هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.

    ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره به‌همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.[۹]

    سایه در سال ۱۳۴۶ شمسی بر آرامگاه حافظ در جشن هنر شیراز شعرخوانی کرد که باستانی پاریزی در سفرنامه معروف خود (از پاریز تا پاریس) استقبال شرکت‌کنندگان و هیجان آن‌ها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح می‌دهد و می‌نویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمی‌کرده‌است که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجان‌زده شوند.

    ابتهاج از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گل‌ها در رادیوی ایران (پس از کناره‌گیری داوود پیرنیا) و پایه‌گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.[۱۰] تعدادی از غزل‌ها، تصنیف‌ها و اشعار نیمایی او را هنرمندانی نظیر محمدرضا شجریان، احمدظاهر، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا کرده‌اند. تصنیف خاطره‌انگیز تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) از اشعار سایه است.

    سایه بعد از واقعه میدان ژاله (۱۷ شهریور ۱۳۵۷) به‌همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده، به‌نشانه اعتراض به حکومت پهلوی از رادیو استعفا داد.[۱۱]

    ابتهاج مدتی به‌عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به‌کار اشتغال داشت.[۱۲]

    وی در سال ۱۳۶۶ همراه خانواده خود به آلمان مهاجرت کرد و تا پایان عمر به ایران سفر می‌کرد.[۱۳]

    منزل شخصی سایه که خود آن را ساخته (به اشتباه می‌گویند سازمانی بوده‌است) در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌است. دلیل این نام‌گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف «ارغوان» خود را برای آن درخت گفته‌است.[۱۴]

    از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان حافظ به سعی سایه نخستین بار در ۱۳۷۲ شمسی نشر کارنامه به‌چاپ رساند و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش ادبی و حافظ‌شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت‌هاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کرده‌است.[۱۵]


    او از حامیان حسن روحانی و جناح اصلاح طلبان جمهوری اسلامی ایران بود.

    در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۵ شمسی بیست و سومین جایزهٔ ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیئت گزینش جایزهٔ این بنیاد به هوشنگ ابتهاج اهداشد.[۱۶]

    در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷شمسی در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح»، نشان عالی «هنر برای صلح» به هوشنگ ابتهاج و ۳ هنرمند دیگر اهداءشد.[۱۷]

    هوشنگ ابتهاج ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ در سن ۹۴ سالگی در شهر کلن آلمان به علت نارسایی کلیه و کهولت سن درگذشت.[۱۸][۲][۱۹] طبق اعلام یلدا ابتهاج، پیکر هوشنگ ابتهاج برای تدفین به ایران بازمی‌گردد.[۲۰]

    فرهنگ و سیاست

    سیاوش کسرایی و هوشنگ ابتهاج

    جهان‌بینی هوشنگ ابتهاج

    هوشنگ ابتهاج (سایه) با اینکه در خانواده‌ای مرفه و سرشناس متولد شد؛[۲۱] بعدها همفکر توده‌ای‌ها شد،[۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶][۲۷] هرچند هرگز به عضویت آن درنیامد.[۲۸] با این حال برخی از منتقدان گرایش ابتهاج به سوسیالیسم و حزب توده را باعث تقویت جنبهٔ شاعری او می‌دانند.[۲۴] با این وجود، در سال‌های بعد اشعاری با درونمایه‌های عرفانی، اخلاقی و مناجات با خدا سرود که عده‌ای آن‌ها را از نظر پرداخت زبانی به اشعار حافظ، نزدیک می‌دانند.[۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]

    حزب توده ایران

    ابتهاج در گفتگو با مجله مهرنامه در مهر ۱۳۹۲شمسی، دربارهٔ روابطش با حزب توده گفته‌است:

    «عضو حزب توده نبودم؛ اما همیشه سوسیالیست بودم و به توده‌ای‌ها احترام می‌گذاشتم و رفیق آن‌ها بودم و با آن‌ها هم‌عقیده بودم.»[۳۳]

    و در جای دیگر نیز گفته‌است:

    «من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باور دارم؛ هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشر نیست.»[۳۴]

    اخراج از کانون نویسندگان ایران

    در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خوئی تصمیم به تعلیق هوشنگ ابتهاج، به‌آذین، سیاوش کسرائی، فریدون تنکابنی و برومند به‌علت نقض مرام‌نامه و اساس‌نامهٔ کانون گرفتند. این تصمیم درنهایت به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران، که به‌صورت فوق‌العاده برگزار شد، رسید و منجر به اخراج کل عناصر توده‌ای، به‌همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران‌شد.[۳۵][۳۶]

    هوشنگ ابتهاج و فروغ فرخزاد

    ویژگی شعر

    غلامحسین یوسفی دربارهٔ شعر سایه می‌گوید: «در غزل فارسی معاصر، شعرهای سایه در شمار آثار خوب و خواندنی است. مضامین گیرا و دلکش، تشبیه، استعاره‌ها و صور خیال بدیع، زبان روان، موزون، خوش‌ترکیب و هماهنگ با غزل، از ویژگی‌های شعر اوست. همچنین رنگ اجتماعی ظریف آن یادآور شیوهٔ دلپذیر حافظ است. از جمله غزل‌های برجسته می‌توان به این موارد اشاره نمود: دوزخ روح، شبیخون، خون‌بها، گریهٔ لیلی، چشمی کنار پنجرهٔ انتظار و نقش دیگر.»[نیازمند منبع]

    اشعار نو او نیز درون‌مایه‌ای تازه و ابتکاری دارد؛ و چون فصاحت زبان و قوت بیان سایه با این درون‌مایهٔ ابتکاری همگام شده، نتیجهٔ مطلوبی به‌بار آورده‌است. خود او معتقد است برای او اصل عاطفهٔ شعراست.[۳۷]

    در شعر پس از نیما در حوزهٔ غزل تقسیماتی را با توجه به شاعرانی که در آن زمان حضور داشته‌اند انجام داده‌اند که در این بین نام‌هایی چون هوشنگ ابتهاج، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، محمدعلی بهمنی و سیمین بهبهانی به‌چشم می‌خورد. عبدالعلی دستغیب در نقدی سایه را در حلقهٔ دوم شاعران نیمایی؛ آنهایی که پیش از پیوستن به نیما شعرهایی در سبک و قالب سنتی می‌نوشتند، کنار احمد شاملو، اخوان ثالث و سیروس نیرو قرار داده که حلقهٔ اول را شامل توللی، شمس لنگرودی، منوچهر شیبانی، اسماعیل شاهرودی و دیگران می‌داند، و حلقهٔ سوم، که شامل سهراب سپهری و منوچهر آتشی و دیگران بوده‌است.

    «پس از شهریور سال ۱۳۲۰ این دو گروه به علاوهٔ گروه سوم به نیما پیوستند. این اتصال البته آنقدرها هم اتفاق بزرگی را رقم نزد؛ یعنی برخی از این شاعران در این مدت یک سری نوآوری‌هایی انجام دادند، اما انگار پیشنهادهای نیما را درست درک نکرده بودند، چون ما دیدیم که دوباره برگشتند. سایه از نیما زیاد تأثیر گرفت، شعرهای نیمایی جالبی را نوشت که هنوز هم بعضاً در خاطره‌ها مانده‌است اما این اتفاق چندان دوام نیافت… ایشان یک غزل سرا هستند. اما امتیازش به نظر من این است که توانسته غزل‌هایی را با حال و هوای جدید خلق کند. در واقع غزل کلاسیک و سنتی را نفسی تازه بخشیده‌است. از این بابت یک غزل سرای نئوکلاسیک به‌شمار می‌رود.»[۳۸]

    کارها

    سایه هم در آغاز، همچون شهریار، چندی کوشید تا به راه نیما برود؛ اما، نگرش مدرن و اجتماعی شعر نیما، به‌ویژه پس از سرایش ققنوس، با طبع او که اساساً شاعری غزل‌سرا بود، همخوانی نداشت. پس راه خود را که همان سرودن غزل بود، دنبال کرد.

    سایه در سال ۱۳۲۵ مجموعهٔ «نخستین نغمه‌ها» را که شامل اشعاری به شیوهٔ کهن است، منتشر کرد. در این دوره هنوز با نیما یوشیج آشنا نشده بود. «سراب» نخستین مجموعهٔ او به اسلوب جدید است؛ اما قالب همان چهارپاره است با مضمونی از نوع غزل و بیان احساسات و عواطف فردی؛ عواطفی واقعی و طبیعی. مجموعهٔ «سیاه مشق»، با آنکه پس از «سراب» منتشر شد، شعرهای سال‌های ۲۵ تا ۲۹ شاعر را دربرمی‌گیرد. در این مجموعه، سایه تعدادی از غزل‌های خود را چاپ کرد و توانایی خویش را در سرودن غزل نشان داد تا آنجا که می‌توان گفت تعدادی از غزل‌های او از بهترین غزل‌های این دوران به‌شمار می‌رود.

    سایه در مجموعه‌های بعدی، اشعار عاشقانه را رها کرد و با کتاب شبگیر خود که حاصل سال‌های پر تب و تاب پیش از سال ۱۳۳۲ است به شعر اجتماعی روی آورد. مجموعهٔ «چند برگ از یلدا» راه روشن و تازه‌ای در شعر معاصر گشود. از نمونه کارهای وی می‌توان به آلبوم دستگاه چهارگاه و نغمه افشاری[۳۹] اشاره کرد که در سال ۱۳۵۵ کانون فکری کودکان و نوجوانان به انتشار رساند. در این آلبوم نوازندگان برجسته به شکل تک‌نوازی و گروه‌نوازی در گوشه‌های دستگاه‌ها و آوازهای ایرانی جهت آموزش به نوجوانان علاقه‌مند اجرا کرده‌اند. این مجموعه با کمک کامبیز روشن‌روان پدید آمد.

    سایه پس از درگذشت احسان طبری در بهار ۱۳۶۸، مثنوی «قصه خون دل» را به یاد و در رثای او سرود. ترانهٔ «در این سرای بی کسی» از سروده‌های هوشنگ ابتهاج است.

    در مهر ۱۳۹۵ بیست و سومین جایزه بنیاد موقوفات افشار، که در این بنیاد برگزار شد، به هوشنگ ابتهاج اهداء شد. در این جلسه علاوه بر سیدمصطفی محقق داماد و غلامعلی حداد عادل شخصیت‌های برجسته فرهنگی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، حسن انوری، فتح‌الله مجتبایی، علی‌اکبر صالحی، سیدرضا صالحی امیری، احمد مسجدجامعی، عبدالحسین مختاباد و ژاله آموزگار حضور داشتند.[نیازمند منبع]

    Hushang Ebtehaj هوشنگ ابتهاج.jpg

    کتاب‌شناسی

    این مجموعه‌ها بر این پایه‌اند:[۱۰]

    • نخستین نغمه‌ها، ۱۳۲۵
    • سراب، ۱۳۳۰
    • سیاه مشق، فروردین ۱۳۳۲
    • شبگیر، مرداد ۱۳۳۲
    • زمین، دی ۱۳۳۴
    • چند برگ از یلدا، آبان ۱۳۴۴
    • یادنامه، مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننتس و روبن)
    • تا صبح شب یلدا، مهر ۱۳۶۰
    • یادگار خون سرو، بهمن ۱۳۶۰
    • حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
    • تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
    • بانگ نی

    از این میان سیاه مشق و تاسیان تنها دفترهایی هستند که ابتهاج با تجدیدنظر در محتوا به چاپ‌های بعدی رساند و مجموعه و چکیدهٔ همهٔ شعرهایش است. بانگ نی نیز در پاییز ۱۳۹۵ بدون آگاهی او منتشر شد.

    گفتگوها

    در طول چهل و اندی سال دوستی از نزدیک و خوشبختانه بسیار نزدیک، هرگز ندیدم که او هنرمند راستینی، از مردم زمانه ما را به چشم انکار نگریسته باشد. در میان صدها دلیلی که به عظمت او می‌توان اقامه کرد، همین یک دلیل بس که او بر چکاد بلندی ایستاده که نیازی به انکار دیگران ندارد و این موهبتی است الهی. متجاوز از نیم قرن است که نسل‌های پی در پی عاشقان شعر فارسی حافظه‌های‌شان را از شعر سایه سرشار کردند. امروز اگر آماری از حافظه‌های فرهیخته شعردوست در سراسر قلمرو زبان فارسی گرفته شود، شعر هیچ‌یک از معاصران زنده نمی‌تواند با شعر سایه رقابت کند.

    [۴۰]

    نشریه مهرنامه

    ابتهاج مهر ۱۳۹۲ در گفتگویی با محمد قوچانی، مهدی یزدانی‌خرم و علیرضا غلامی که در مجله مهرنامه منتشر شد گفته بود: «من به سلامت تئوریک سوسیالیسم باور دارم. هنوز باور دارم که هیچ راهی جز سوسیالیسم پیش پای بشر نیست. کمونیسم هم یک آرمان دور است. تا به‌قول معروف یک انسان تراز نوین ساخته نشود که هرکس به اندازه کارش بخواهد و بهره‌مند شود، کمونیسم قابل تحقق نیست.»

    مهرنامه گفته‌است این گفتگو اولین گفتگوی مطبوعاتی هوشنگ ابتهاج با یک نشریه است.

    او در این گفتگو دربارهٔ احمد شاملو گفته‌است: «وقتی شاملو مُرد من در مراسمش گریه کردم. یکی از دوستان به من گفت سایه گریه می‌کنی؟ فکر می‌کرد من نباید برای شاملو گریه کنم! گفتم این چه حرفی است؟ من برای کدام یک از رفقایم مرثیه ساخته‌ام؟ مهدی اخوان، شاملو، کسرایی، شهریار؟ درد نبودن این‌ها چنان برای من عظیم است که اصلاً کلمه پیدا نمی‌کنم.»

    خاطرات

    ۱- هوشنگ ابتهاج سال ۱۳۹۱ در ۸۵ سالگی خاطرات خود را در گفتگو با میلاد عظیمی در کتاب پیر پرنیان‌اندیش عنوان کرد. در این کتاب هوشنگ ابتهاج عقاید و نظرات خود را دربارهٔ بسیاری از چهره‌های نامدار موسیقی، شعر و سیاست در زمان خود بیان کرد. او در این کتاب تأیید می‌کند که آزادی‌اش از زندان در سال ۱۳۶۳ بعد از نامه محمدحسین شهریار به سیدعلی خامنه‌ای، رئیس‌جمهور وقت، و بیان این نکته که «وقتی سایه را زندانی کردند، فرشته‌ها بر عرش الهی گریه می‌کنند» صورت گرفته‌است. ابتهاج یک سال بعد از زندان آزاد می‌شود.[۴۱][۴۲][۴۳]

    سایه دربارهٔ تفریحات دوران جوانی خود می‌گوید: «اساساً چند چیز بود که من هر مصیبتی رو با اون‌ها می‌تونستم تحمل و فراموش کنم: یکی پیش شهریار می‌رفتم و یکی بیلیارد بازی می‌کردم. گاهی روزی چهارده ساعت بیلیارد بازی می‌کردم. توی بازی بیلیارد می‌تونستم مرگ مادرم رو فراموش کنم. هر ناکامی رو فراموش کنم. وقتی بیلیارد بازی می‌کردم انگار که مسخ شده بودم. انگار که ذهن و حافظهٔ من، از من گرفته شده بود. فقط بازی می‌کردم.»[۴۴]

    ۲- "سال‌ها پیش در بیان خاطره‌ای گفته بود هشت نُه ساله بوده که یکی از هم کلاسی‌های او از هوشنگ ابتهاج و دو نفر دیگر می‌خواهد نام خودشان و نام مادر و نه پدرشان را روی یک برگ کاغذ بنویسند تا شباهنگام نزد پدر برد و آیندهٔ آنان را پیش‌گویی کند.

    آن مرد گویا روحانی و اهل‌دل بوده و چند مورد را برای هر یک می‌نویسد. سایه می‌گوید چون از آن دو نفر بعدها جدا شدم نمی‌دانم آنچه دربارهٔ آنان گفته بود تحقق یافت یا نه. اما دربارهٔ من گفته یا نوشته بود که آیندهٔ تو با «سخن» گره می‌خورد و "خانوادهٔ پرجمعیت"ی تشکیل می‌دهی و "۹۴ سال" زندگی می‌کنی!

    سایه می‌گوید: وقتی دو مورد اول محقق شد و دیدم مرا با شعر و موسیقی می‌شناختند و دور وبرم هم شلوغ است وقتی ۴۹ ساله شدم به یاد سومی افتادم و ترسیدم! چون خیال می‌کردم ۹۴ که خیلی دور از دست‌رس است چون زمان ما ۷۰ سال هم زیاد بود و احتمالاً نوشته یا گفته بوده ۴۹ ولی هم‌کلاسی ما به اشتباه به عکس نوشته ۹۴ و خیلی مراقب بودم اتفاقی برای من نیفتد که یک‌وقت در ۴۹ سالگی از دست بروم!

    این خاطره را روزی در اتومبیل و در بازگشت از مطب پزشکی در میدان آرژانتین تهران برای دکتر شفیعی کدکنی نقل می‌کند و استاد می‌گوید: آن دو مورد که محقق شد (هم سخن، هم فرزند و خانواده) پس این سومی هم می‌شود و همان ۹۴ سال درست است. سایه هم در پاسخ می‌گوید: البته اگر نوع رانندگی شما پیش‌گویی را باطل نکند!"[۴۵][۴۶]

    پانویس


  2. مجله بخارا، ۹۲ صفحهٔ ۲۸۹

  3. "سایه، شاعر ایرانی درگذشت". BBC News فارسی. 2022-08-09. Retrieved 2022-08-10.

  4. https://ir.voanews.com/a/iran-poet-sayeh/6695397.html

  5. از کتاب پیرپرنیان اندیش؛ در صحبت سایه، در بخش اول کتاب با عنوان «غفلت پاکی بود» صفحه 7 "پدرِ پدرم گرکانی و تفرشی بود. مادر بزرگم شیرازی و اصفهانی بود."

  6. «درگذشت هوشنگ ابتهاج / سایه با هفت هزار سالگان سر به سر شد». ایرنا. ۱۹ مرداد ۱۴۰۱. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  7. «شاعر «ارغوان» درگذشت؛ نگاهی به زندگی و آثار امیر هوشنگ ابتهاج مشهور به سایه». صدای آمریکا. ۱۹ مرداد ۱۴۰۱. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  8. عابدی، کامیار (۱۳۹۰). در زلالِ شعر ص۱۷تا۱۹؛ بررسی زندگی و شعر هوشنگ ابتهاج. تهران: ثالث. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۸۰-۲۶۱-۵.

  9. خاطرات ابوالحسن ابتهاج - جلد ۱ - انتشارات علمی - بهار ۷۱ - صفحهٔ ۱۳.

  10. مریم امامی (۱۳۸۸-۰۵-۰۳). «معشوق زیبا». تبیان. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  11. ستایشگر، ۱۹

  12. «ابتهاج: نمی‌توانم ایران را بی بودن شجریان تصور کنم». روزنامه تعادل. ۱۳۹۹-۰۷-۲۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  13. «هوشنگ ابتهاج؛ از سایه تا ارغوان + زندگینامه». ایمنا. ۶ اسفند ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  14. اصلاحات نو (۱۲ اسفند ۹۶). «هوشنگ ابتهاج: به تماشای دیوانه خانه دنیا نشسته‌ام». اصلاحات پرس (به فا). تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)

  15. رد خاطرات «هوشنگ ابتهاج» را کجا بگیریم؟ - ایسنا (isna.ir)

  16. «از هوشنگ ابتهاج چه خبر؟». بایگانی‌شده از اصلی در ۲۹ دسامبر ۲۰۱۰. دریافت‌شده در ۲۶ اکتبر ۲۰۱۰.

  17. «امیرهوشنگ ابتهاج (سایه)». بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  18. «۴ هنرمند نشان عالی صلح دریافت کردند/ انتقاد از بی‌مهری‌ها». خبرگزاری مهر. ۱۳ مهر ۱۳۹۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  19. «هوشنگ ابتهاج (سایه) درگذشت».

  20. «هوشنگ ابتهاج (سایه) درگذشت». رادیو فردا. ۱۴۰۱-۰۵-۱۹. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  21. «پیکر هوشنگ ابتهاج به ایران می آید/ تشییع از کنار درخت «ارغوان»». خبرگزاری ایلنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۶.

  22. "Obituary: Abol Hassan Ebtehaj". The Independent (به انگلیسی). 2011-10-22. Retrieved 2021-06-15.

  23. «هوشنگ ابتهاج کمونیست است». روزنامه جهان صنعت. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  24. «غزل «آینه در آینه» حاصل شعف ابتهاج از دعوتش به شوروی است». خبرنگار مهر. ۱۳ آذر ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  25. «واقعیت‌هایی دربارهٔ کمونیسم شوروی، حزب توده و سایه». خبرگزاری کتاب ایران. ۶ اسفند ۱۳۹۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  26. «گفتگو با حسن گل محمدی به مناسبت زادروز کارل مارکس: دانش تئوریک جزنی از طبری و کیانوری بیشتر بود/لنین نخستین تحریف کننده مارکس». فرهنگ امروز. ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۹. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  27. به نقل از «نامه مردم» شماره ۹۷۰، ۱۷ فروردین ماه ۱۳۹۴. «یادواره صدمین سالگرد زایش رفیق محمود اعتمادزاده (به‌آذین)». حزب توده ایران. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  28. «کتاب ماهی سیاه اثر بهرنگی مرا به نویسندگی واداشت». خبرگزاری جمهوری اسلامی. ۲۵ اسفند ۱۳۹۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  29. «ابتهاج: هرگز توده‌ای نبودم، هنوز سوسیالیستم». تاریخ ایرانی. ۲۶ مهر ۱۳۹۲. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۱-۱۶.

  30. «هوشنگ ابتهاج، شاعری اندیشه‌گرا با مضامین عرفانی». ایرنا. ۲۰۲۰-۰۲-۲۵. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۱-۱۶.

  31. آیت الله دکتر سید مصطفی محقق داماد. «آموزه‌های اخلاقی شعر سایه». www.ettelaat.com. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  32. «جلوه‌های عرفان در اشعار هوشنگ ابتهاج سایه | فرهنگ اسلامی». ۲۰۱۸-۰۸-۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۱-۱۶.

  33. «دفتر مجازی شعر آیات غمزه». شعر فارسی آیات غمزه. ۲۰۱۲-۱۰-۲۰. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۱-۱۶.

  34. مهرنامه، شماره ۳۱، مهر ۱۳۹۲، گفتگوی محمد قوچانی، مهدی یزدانی‌خرم و علیرضا غلامی با هوشنگ ابتهاج، صفحه ٢۴٣

  35. «ابتهاج: هرگز توده‌ای نبودم، هنوز سوسیالیستم». تاریخ ایران.

  36. «چرا توده ای‌های کانون نویسنگان را اخراج کردیم؟». BBC News فارسی. ۲۰۱۲-۰۲-۰۳. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  37. کتاب حدیث تشنه و آب، صفحه ۷۲ تا ۸۵ نوشته منصور کوشان

  38. ««پیر پرنیان اندیش» کتابی برای شناخت بزرگترن غزلسرای زنده ایران». خبرگزاری برنا. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۱-۱۶.

  39. http://www.ibna.ir/fa/doc/longint/219001/عبدالعلی-دستغیب-سایه

  40. https://khosousi.com/shoor-roshanravan-shajarian/

  41. از یک عمر فعالیت ادبی سایه تجلیل به عمل آمد.

  42. پیر پرنیان‌اندیش، جلد اول، صفحهٔ ۵۴۰

  43. «پیر پرنیان اندیش؛ انتشار خاطرات 1500 صفحه‌ای هوشنگ ابتهاج سایه». همشهری آنلاین. ۲۰۱۲-۱۲-۰۷. دریافت‌شده در ۲۰۲۲-۰۸-۱۰.

  44. «خاطرات ۱۵۰۰ صفحه‌ای هوشنگ ابتهاج». بایگانی‌شده از اصلی در ۱۶ دسامبر ۲۰۱۲. دریافت‌شده در ۱۹ دسامبر ۲۰۱۲.

  45. «ماجرای کدورت بین ابتهاج و شهریار چه بود؟ / روایت «سایه» از شعری که شهریار برای او سرود». خبرآنلاین. ۲۰۱۵-۰۹-۱۸. دریافت‌شده در ۲۰۲۱-۰۶-۱۵.

  46. ایران، عصر (۱۴۰۱/۰۵/۱۹–۰۴:۵۴). «تحقق پیش‌بینی سوّم: درگذشت». fa. دریافت‌شده در 2022-08-11. تاریخ وارد شده در |تاریخ= را بررسی کنید (کمک)

  47. TABNAK، تابناک | (۱۴۰۱/۰۵/۱۹–۰۸:۱۳). «تحقق پیشگویی سوم دربارهٔ طول عمر هوشنگ ابتهاج». fa. دریافت‌شده در ۱۴۰۱/۰۵/۱۹. تاریخ وارد شده در |بازبینی=،|تاریخ= را بررسی کنید (کمک)

از آسمان تا ریسمان /نادر نادر پور

تقدیم به سایه


درخت معجزه خشکیده ست

و آفتاب ، مسیحای روشنایی نیست

و ابرها همه آبستن زمستانند

و جوی ها همه در سیر بی تفاوت خویش

به رودخانه ی بی آفتاب می ریزند

و کوچه ها همه در رفتن مداومشان

با ناامیدی بن بست ها یقین دارند .

...

و مرد مار گزیده

ز ریسمان سیاه و سفید می ترسد

که ریسمان ، مار است و مار ، رشته ی دار

و دار ، نقطه ی اوجی ست

که آسمان را با ریسمان گره زده است

و آسمان ، همه در خواب و دار ، بیدار است .

 

کسی به فکر رهایی نیست

دریچه های جهان ، بسته ست

و چشم ها همه از روشنی هراسانند .

زمین ، شکوه کریمانه ی بهارش را

ز شاخ و برگ درختان دریغ می دارد

و آسمان ، شب صاف ستارگانش را

نثار خاک دگر کرده ست .

غزل / محمد رضا راثی پور

به خوان رنگی دنیا اگر چه درویشیم

اگر که دست دهد از تتار هم بیشیم

بر آوریم چو گرگان دمار از امرا

مبین کنون که بدرگاهشان چنان میشیم

هوای رستن از این میله ها کجا گنجد

به ذهن ما که قفس زاد حسرت خویشیم

به هیچ ساحل آرامشی قدم ننهیم

چنین که ملعبه موجهای تشویشیم

زبان ما چو نچرخد به غیر گفتن حق

دچار کینه بیگانه ،رانده از خویشیم

سزای قامت ما نیست رخت آزادی

اگر هر آینه در گیر با کم و بیشیم

پلنگ ما نتواند شکار ماه کند

اگر فقط به سقوط و خطر بیندیشیم