سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

در سال انقلاب /محمد علی شاکری یکتا


گفتی سلام . خوبی؟

**

گفتم به خنده : خوبم و حالی نیست!

از رنگ و روی آینه پرسیدی 

- روز وشبش شکسته ،

 ملالی نیست.


گفتی هنوز تشنه ی دیداری؟

گفتم : همیشه . 

تشنه چو بوتیمار

دُم می زنم به ساحل و می خوانم

آری 

اگرچه آب زلالی نیست.


گفتی هنوز بوی خوشی دارد 

آن یاس پیر خانه ی همسایه ؟

گفتم تمام شاخه و برگش ریخت

همچون طناب کهنه ی پوسیده

بر تیرک خیالی خود آویخت.


پرسیدی از جوان غزلخوانی

در کوچه باغ نیمه شب خرداد

آواز عاشقانه که سر می داد

لب می گزیدم از سر حیرانی.


گفتم که تار صوتی احساسش

 در سال انقلاب طناب و دار

خشکید و پنجه زخمی حسرت شد

در مرگ زخمه ،

سکته ی سیم  تار

لب بسته اینک از سر ناچاری

جز گنگ سالخورده ی لالی نیست.


گفتی : کبوتران خانه کجا رفتند؟

گفتم نپرس.

پهنه ی اشکی شد

این گونه های  سرد چروکیده

در خاطرم زبانه ی آتش بود 

از یاد خون چکیدن و جان دادن

جلاد خنده رو

صیقل زنان به تیغه ی چاقویش

وردی به  لب گرفته  ،  دعا یی گفت

هنگام سر بریدن کفترها.

**


خون کبوتران من است آنجا

در متن هر سپیده که می بینی

ما را به یاد آن همه خونین بال

شوق پریدن است و

 مجالی نیست.



شانزده آذر 1394