سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

گلکو/احمد شاملو


شب ندارد سر خواب.

 

می دود در رگ باغ

باد، با آتش تیزابش، فریادکشان.

 

پنجه می ساید بر شیشة در

شاخ یک پیچک خشک

از هراسی که ز جایش نرباید توفان.

 

من ندارم سر یأس

با امیدی که مرا حوصله داد.

 

باد بگذار بپیچد با شب

بید بگذار برقصد با باد.

 

گل کو می آید

گل کو می آید خنده به لب.

 

 

گل کو می آید، می دانم،

با همه خیرگی باد

که می اندازد

پنجه در دامانش

روی باریکة راه ویران،

 

گل کو می آید

با همه دشمنی این شب سرد

که خط بیخود این جاده را

می کند زیر عبایش پنهان.

 

 

شب ندارد سر خواب،

شاخ مأیوس یکی پیچک خشک

پنجه بر شیشة در می ساید.

 

من ندارم سر یأس،

زیر بی حوصلگی های شب، از دورادور

ضرب آهستة پاهای کسی می آید.

 

 


شب ندارد سر خ


مهر بورزید/فریدون مشیری



ای همه مردم در این جهان به چه کارید؟


عمر گرانمایه را چگونه گزارید؟


هر چه به عالم بود اگر به کف آرید


هیچ ندارید اگر که عشق ندارید


وای شما دل به عشق اگر نسپارید


گر به ثریا رسید هیچ نیرزید


عشق بورزید دوست بدارید


مهر بورزید...




قرار/ اسماعیل خویی



چه ﭼﺸﻢ ﻫﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ!

ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﮐﺪﺍﻣﯿﻦ ﺷﺐ ﺷﮑﻔﺘﻪﯼ ﺷﺎﺩ

ﺩﺭ ﺁﻥ ﺩﻭ ﺑﺮﮐﻪﯼ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﺗﻪﻧﺸﯿﻦ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ؟

ﮐﺪﺍﻡ ﺳﺎﺣﻞ ﺁﻏﻮﺵ

ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺨﺸﺪ ﺷﺐﻫﺎ ﺑﻪ ﻣﻮﺝ ﺳﯿﻨﻪﯼ ﺍﻭ؟

ﺩﻝ ﻫﻮﺍﯾﯽ ﻣﻦ

ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺳﭙﯿﺪﻩﯼ ﻟﺒﺨﻨﺪ

ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﻧﺴﺖ

ﮐﻪ ﺑﺎﺩ ﺷﺮﻃﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺑﺮﺩ ﺳﻔﯿﻨﻪﯼ ﺍﻭ؟


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد