اسفند و کفش های گلینش را
بر آستان در
تنها به زور قرص
باید قبول کرد
این عابر همیشه ملال انگیز
هر لنگه کفش روی هم افتاده اش
تاکید می کند که حضورش
قیلوله ای صغیر است
تجدید قدرتی که دوباره
از هیچ پر کند چمدانش را
با خود برد ملال گرانش را
اما از این حضور نصیب من
آشوب سهمگینیست
- آشوب خواستن نتوانستن -
بسیار پیش از این
گفتم مگر به نو شدن سال
من نیز نو شوم
اما دریغ و درد
آن شنبه های مبداء اصلاح
با عزم راسخی که مرا از ازل نبود
موکول شد به هفته دیگر
موکول شد به ماهی دیگر
و سال کهنه شد ....
باید به دادخواهی از این سالهای پوچ
سنگین ترین محاکمه ها را بپا کنم
دعوت کنم ملامتیان را
وارستگان سود و زیان را
جرثقیل خواسته هایم را
آماده کرده ام
باید برای عبرت این عزم سست خویش
از بین او و من
او را فدا کنم !
یک اسفند نود و شش
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
بیداری شکفته پس از شوکران مرگ
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
زیر درفش صاعقه و تیشهی تگرگ
زیباتر از درخت در اسفند ماه چیست؟
عریانی و رهایی و تصویر بار و برگ
- محمدرضا شفیعی کدکنی
آقای راثی پور گرامی
با درود و تبریک دوبارهی فرارسیدن نوروز
به امید آنکه سال نو همراه باشد با خانهتکانی دلها و ستردن گردوغبارها و زدودن زنگارها از آن و نوشدن جانها و روانها.
چیست نشانی آنک هست جهانی دگر؟
نو شدن حالها رفتن این کهنههاست
روز نو و شام نو، باغ نو و دام نو
هر نفس اندیشه نو، نوخوشی و نوغناست
نو ز کجا میرسد؟ کهنه کجا میرود؟
گر نه ورای نظر عالم بیمنتهاست
عالم چون آب جوست، بسته نماید ولیک
میرود و میرسد نو نو، این از کجاست؟
- مولوی
سلام و ممنون از لطف شما