مستیِ باغِ پر از انگور، می گیرد مرا
تا تو اقیانوس باشی، شور می گیرد مرا
خوب می دانم فرار از دست او بی فایده است
شیر من با چشم خود از دور می گیرد مرا
خود به خود می آیم و مانند مومم دست او
چون عسل از لانه ی زنبور می گیرد مرا
این چنین دل می برد ، استاد برخی کارهاست
ماهی ام اما بدون تور می گیرد مرا