سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

آفات شاعری (اقتصاد) / بابک دولتی

 آفات شاعری (اقتصاد)  /  بابک دولتی
دوستانِ جوان! از همین آغاز انتخاب کنید که می خواهید به چه سمتی بروید. عیبی ندارد که گاه به خاطر شعری هدیه ای دریافت کنید . اما اگر نوشته های شما سفارشی شد و به خاطر کسب درامد نوشتن را ادامه دادید تردید نداشته باشید که ماندگار نخواهید شد. چون در نوشته های شما هدف چیزی ست غیر از جاودانگی. چون قلمِ شما و روحِ شما رها نیست.

هفته‌نامه صدای آزادی: قرن ها پیش شاعری شغل محسوب می شد. شاعران به دربارِ پادشاهان نیاز داشتند که از نظر مالی تامین شوند. پادشاهان هم به شاعران نیاز داشتند که هم دشمنان را هجو کنند، هم به نوعی کار روابط عمومی را برایشان انجام دهند. گاه حتی حکام اهل هنر نبودند ولی بدشان نمی آمد که با مجال دادن به شعرا ، هنردوست و هنرشناس معرفی شوند. این اتفاق از دورانِ غزنوی به بعد کاملا مشهود است. در همان زمان هم شاعرانی بوده اند که به هر دلیلی با دربار سازگاری نداشته اند. ناصرخسرو مذهبش با حکومت مرکزی تفاوت داشته، فردوسی هم تفاوت مذهبی داشته هم با محمود در مورد ملیت چالش داشته و... ولی کسانی چون " عنصری " از شغل خود خجل نبوده و در رفاهِ مطلق می زیسته اند. چنان رفاهی که گاه شاعر به خاطر یک قصیده همسنگِ خودش طلا دریافت می کرده. ورود به آن فضا به همین راحتی نبوده است. حتما باید ملک الشعرا طرف را تایید می کرده و اثر مورد پسند شاه قرار می گرفت. تصور کنید فرخی سیستانی یک پارتی پیدا می کند، طرف به فرخی می گوید که محمود قرار است به "داغگاه" برود. فرخی قصیده ای در وصف داغگاه می نویسد. در آن حوالی   به شاه نزدیک می شود که شعرش را در مورد خر داغ کردنِ پادشاه ارائه می دهد.

این حکایت حتی تا دورانِ مغول ادامه داشته است. در آن تاخت و تاز بوده اند کسانی چون حاکمانِ شیراز که محیط امنی برای شاعران فراهم کنند. به روزگار صفویه که می رسیم اوضاع فرق می کند. نظر شاهان صفوی بر این است که مدیحه فقط باید برای ائمه باشد و ائمه خودشان پاداش اثر را خواهند داد. یا شاعران جذب پادشاهان گورکانی می شوند یا به شغل هایی چون بقالی عطاری و شاطری رو می آورند. در روزگار قاجار هم شاهان بدشان نمی آید ادای قدما را دربیاورند اما نه آنان چون محمودند که نه شعرا چون عنصری

چه بخواهیم چه نخواهیم باید بپذیریم که شاعری در روزگار معاصر شغل محسوب نمی شود . در این قسمت مخاطبِ من جوانترها هستند. چون بزرگان راهشان را انتخاب کرده اند و مجالی برای تغییر نیست. یا از راه شعر ارتزاق می کنند یا نانشان از راه دیگری درمی آید و شعر سرمایه ای برای کاسبی نیست

دوستانِ جوان! از همین آغاز انتخاب کنید که می خواهید به چه سمتی بروید. عیبی ندارد که گاه به خاطر شعری هدیه ای دریافت کنید . اما اگر نوشته های شما سفارشی شد و به خاطر کسب درامد نوشتن را ادامه دادید تردید نداشته باشید که ماندگار نخواهید شد. چون در نوشته های شما هدف چیزی ست غیر از جاودانگی. چون قلمِ شما و روحِ شما رها نیست.

بله. شعر برای شاعر باید اولویت اول باشد. شاعر زندگی اش را وقفِ واژگان می کند به این امید که زمان را شکست دهد و مرگ نتواند بر او چیره شود. ولی درکنارِ این زندگیِ هنری ، نیاز هست که معیشتِ روزمره ی ما از رفاهی نسبی برخوردار باشد. آنقدر که محتاجِ نامرد نشویم. پس شغلی آبرومندانه اختیار کنید و رهای رها زندگی کنید
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد